اطلاعات عمومی

اطلاعات عمومی در همه موارد

اطلاعات عمومی

اطلاعات عمومی در همه موارد

چرا وعدۀ ارض موعود یک نسل به عقب افتاد

این مطالب را عینا از خبرگزای مشرق برداشتم 
بررسی مالکیت فلسطین در تورات/2
اگرچه‌ خداوند پیروزی‌ قطعی‌ یهود بر قوم عمالیق را وعده‌ کرده‌ بود، اما یهود‌ حاضر نشد‌ زحمت‌ جهاد برای فتح ارض موعود را متحمل شود. آنها تصور می‌کردند که چون خداوند به دخول ایشان به سرزمین مقدس وعده داده پس حتماً مجبور خواهد شد حتی بدون زحمت یهود، زمین مقدس را مفتوح کند تا خلف وعده نکرده باشد!

گروه فرهنگی مشرق ـ صهیونیست‌ها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان می‌دهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیلۀ حضرت موسی(ع) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنی‌اسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنی‌اسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(ع) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دوم تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از اتمام حجّت حضرت عیسی(ع) با این قوم، بلای خداوند به توسط رومیان بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. تنها راه بازگشت یهود به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیه هشتم سوره إسراء استنباط می‌شود (عَسىَ‏ رَبُّکُم‏ أَن یَرْحَمَکُم وَ إنْ عُدتُم عُدْنَا).

یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیست‌ها را بررسی کند.

********

ما از این‌ پس‌ استدلالات‌ خود را صرفاً بر تورات‌ و عهد عتیق‌ کنونی (که یهود آن را تَنَخ می‌نامد)‌ و مطالب‌ حقی‌ که‌ در آن‌ باقی مانده است‌ مبتنی‌ خواهیم‌ کرد تا هیچ‌ مانعی‌ از سوی‌ یهودیان‌ و اهل‌ کتاب‌ برای پذیرش‌ این‌ سخنان‌ موجود نباشد. و از سویی‌ مخاطبان‌ مسلمان‌ نیز‌ به‌ برخی‌ مطالب‌ صحیح‌ موجود در تورات و انجیل وقوف‌ یابند و آنها را با قرآنمجید و سنت‌ اسلامی‌ تطبیق‌ داده قدر و منزلت دین خود بیشتر بشناسند.

چرا وعدۀ ارض موعود یک نسل به عقب افتاد


دخول به زمین مقدس یک نسل به عقب افتاد

مطالعه‌ و بررسی‌ کتب‌ و رسالات‌ عهد عتیق‌ به‌ ما می‌فهماند که‌ این‌ قوم‌ از ابتدای قوامش استعداد زیادی‌ در‌ شرارت‌ و فساد و دنیاگرایی‌ داشته است، تا آن‌ حد که‌ در میانه راه‌ مصر به فلسطین،‌ چندین‌ نوبت‌ به‌ بهانه آب‌ و نان‌ و چندین‌ بهانه واهی‌ دیگر، با منجی‌ خود حضرت موسی‌(ع‌) منازعه‌ کردند (سفر خروج‌ 14/ 11 - 15/ 24 - 16/ 2 و 3 - 17/ 2 و 3 ـ سفر اعداد 14/ 2 تا 6 - 16/ 41 - 20/ 2 تا 5) و حتی‌ نزدیک‌ بود که حضرتش را سنگسار کنند (خروج‌ 17/ 4). چنانکه‌ در همین‌ ایام‌، در ماجرای‌ بلعام‌ باعور به‌ زناکاری‌ با قوم‌ موآب‌ پرداختند[1] (سفر اعداد باب‌ 25)، گوساله زرین‌ و بت‌های‌ دیگر پرستیدند (خروج‌ 32/ 19- اعداد 25/ 2 و 3)، و مکرراً لعنت و ‌ عقوبت خداوند را بر جان‌ خود خریدند. حتی‌ وقتی‌ که‌ به‌ آستانه زمین ‌فلسطین‌ (کنعان‌) رسیدند منتظر بودند تا دقیقاً همانطور که‌ خداوند برای‌ هلاک‌ فرعون ‌عمل‌ کرده‌ بود و ایشان فقط نظاره‌گر واقعه بودند (خروج‌ 14/ 14)، این‌ نوبت نیز خداوند عمالیق‌ و دیگر ساکنان‌ فعلی‌ زمین‌ را با معجزه‌ای منهزم‌ کند. اما وقتی دانستند که بایست جهاد کنند اکیداً با پیامبر خدا حضرت موسی(ع) درآویختند و حتی جمعی از ایشان از ترس مرگ در صدد بازگشت به مصر بودند. موسی و هارون و یوشع از شدت خشم گریبان دریده به روی درافتادند. تفصیل‌ این‌ واقعه‌ در تورات کنونی در ابواب‌ 13 و 14 سفر اعداد و در سفر تثنیه 1/ 19 تا 46 آمده،‌ و در قرآن‌ مجید نیز در سوره مائده‌/ 20 تا 26 مذکور است‌.

اگرچه‌ خداوند پیروزی‌ قطعی‌ یهود بر قوم عمالیق را وعده‌ کرده‌ بود، اما یهود‌ حاضر نشد‌ زحمت‌ این جهاد منصور برای فتح ارض موعود را متحمل شود.[2] آنها اینطور تصور می‌کردند که چون خداوند توسط انبیایش یعنی یعقوب و یوسف و موسی به دخول ایشان به آن سرزمین مقدس وعده داده است (تورات: سفر پیدایش 48/ 21 - 50/ 24 - سفر خروج 3/ 17- 4/ 29 تا 31 - 6/ 4 تا 27 - 13/ 9 تا 11 ـ قرآن: مائده/ 21 ـ اعراف/ 129 و 137) پس حتماً مجبور خواهد شد بدون دخالت یهود، زمین مقدس را مفتوح کند تا خلف وعده نکرده باشد. اما غافل از اینکه یکی از سنت‌های خداوند، «بداء» است که وفق آن برخی وعده‌ها تا رسیدن زمان مناسبشان به تأخیر می­افتند. پس در آن وقت، حضرت حق وعده را در فرزند یا نوادگان آن شخص (اشخاص) محقق خواهد کرد.[3]

روز بعد از استنکاف یهود از دخول در حدود فلسطین، فرمان‌ تکوینی خداوند توسط موسی(ع) بدینطور اعلام ‌شد که‌ این قوم‌ به عقوبت این گناه، چهل‌ سال‌ در بیابان‌ سرگردان‌ خواهند بود تا مدت عمر این‌ منازعه کنندگان‌ به‌ سر آید. وعده دخول در ارض مقدس نیز در نسل بعدی محقق خواهد شد:

و خداوند موسی‌ و هارون‌ را خطاب‌ کرده‌ گفت‌ تا به‌ کی‌ این‌ جماعت‌ شریر را که‌ بر من‌ همهمه‌ می‌کنند متحمل‌ بشوم‌. همهمه بنی‌اسرائیل‌ را که‌ بر من‌ همهمه‌ می‌کنند شنیدم‌. به‌ ایشان‌ بگو خداوند می‌گوید به‌ حیات‌ خودم‌ قسم‌ که‌ چنانکه‌ شما در گوش‌ من‌ گفتید همچنان‌ با شما عمل‌ خواهم‌ نمود. لاشه‌های‌ شما در این‌ صحرا خواهد افتاد و جمیع‌ شمرده‌ شدگان‌ شما بر حسب‌ تمامی‌ عدد شما ــ از بیست‌ ساله‌ و بالاتر[4] ــ که‌ بر من‌ همهمه‌ کرده‌اید شما به‌ زمینی‌ که‌ درباره آن‌ دست‌ خود را بلند کردم‌ که‌ شما را در آن‌ ساکن‌ گردانم‌ هرگز داخل‌ نخواهید شد مگر کالیب‌ بن‌ یفنه‌ و یوشع‌ بن‌ نون.[5] اما اطفال‌ شما که‌ درباره آنها گفتید که‌ به‌ یغما برده‌ خواهند شد ایشان‌ را داخل‌ خواهم‌ کرد و ایشان‌ زمینی‌ را که‌ شما رد کردید خواهند دانست‌. لیکن‌ لاشه‌های‌ شما در این‌ صحرا خواهد افتاد و پسران‌ شما در این‌ صحرا چهل‌ سال‌ آواره‌ بوده،‌ بار زناکاری ‌شما را متحمل‌ خواهند شد تا لاشه‌های‌ شما در صحرا تلف‌ شود. (اعداد 14/ 26 تا 33)

با این حال، خداوند رزّاق‌ در این‌ چهل‌ سال‌ سرگردانی در بیابان‌، روزی ایشان‌ را از منّ‌ آسمانی ‌عطا کرد و لباس‌های‌ ایشان‌ را تازه‌ نگاه‌ داشت‌ تا مندرس‌ نشود (تثنیه‌ 8/ 3 و 4).

بعد از پایان چهل سال و مرگ نسل اول قوم از جمله موسی(ع) و هارون(ع)، یهودیان به رهبری یوشع نبی(ع) از رود اردن گذشتند و به فلسطین داخل شدند. خداوند در قرآن در این خصوص چنین فرموده است:

و به قوم مستضعف، شرق و غرب زمینی را که در آن برکت نهاده بودیم به میراث دادیم، و وعده نیکوی پروردگار تو به بنى اسرائیل محقّق شد بدان سبب که شکیبایى ورزیدند، و هر چه را فرعون و قومش مى‏‌ساختند و کاخ‌هایى را که برمى‏‌افراشتند ویران کردیم (اعراف/ 137). وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کاَنُواْ یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا الَّتىِ بَارَکْنَا فِیهَا وَ تَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنىَ‏ عَلىَ‏ بَنىِ إسْرَ ءِیلَ بِمَا صَبُرواْ  وَ دَمَّرْنَا مَا کاَنَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ مَا کَانُواْ یَعْرِشُون.

چرا وعدۀ ارض موعود یک نسل به عقب افتاد


مدت اسارت بنی­‌اسرائیل در مصر

خداوند متعال به حضرت ابراهیم(ع) سال‌های اسارت بنی‌اسرائیل در زمین بیگانه (که بر اسارت در مصر قابل تطبیق است) را چهار نسل و به مدت چهارصد سال پیشگویی فرموده بود (پیدایش 15/ 13 و 16). لکن در سفر خروج تورات این مدت 430 سال درج شده است (خروج 12/ 40 و 41) و همین رقم توسط پولس در نامه‌اش به غلاطیان 3/ 17 دیده می‌شود. در حالی که مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس ذیل واژه «خروج» این مدت را تخمیناً 215 سال مرقوم داشته است که دقیقاً نصف رقم فوق الذکر است. رقم 215 سال به نظر راقم مقبول‌تر می‌آید. از آنجا که عمران (پدر موسی) نوه لاوی بوده است، پس موسی(ع) نسل سوم لاوی خواهد بود. اما خداوند به ابراهیم(ع) بازگشتِ نسل چهارم را وعده کرده بود. پس در اینجا قول برخی روایات اسلامی صادق می‌آید که خداوند بنی‌اسرائیل را به سبب دعاهای وافرشان برای ظهور منجی خود و نجات از مصر، 150 سال زودتر از وقت از آن سرزمین رهایی داد.

اما چه می‌توان گفت در اینکه چطور بنی‌اسرائیل به امدادهای خداوند غرّه شده و در آستانه ارض مقدس[6] نخواستند که برای آن جنگِ منصور، قدمی پیش نهند. پس خداوند ورود ایشان به کنعان را یک نسل به تأخیر انداخت. پس نهایتاً نسل چهارم بنی‌اسرائیل به رهبری جانشین حضرت موسی(ع) به سرزمین مقدس وارد شدند، درست به همانطور که خداوند علیم تقدیر نموده و به ابراهیم(ع) پیشگویی فرموده بود. اما شمار سال‌های اسارت در مصر از 400 سال به 215 سال کاسته شده است. و چنانکه خواهیم دید مدت اسارت بابلی این قوم نیز از مدت هفتاد سال (که قبلاً پیشگویی شده بود) به 48 سال تقلیل یافته است.

ادامه دارد....

* امیر اهوارکی


پانوشت‌ها:

[1]. در تورات شمار خطاکاران یهود که به عقوبت آن گناه پس از این واقعه به وبا مبتلا گشته جان سپردند، بیست و چهار هزار نفر مکتوب است (اعداد 25/ 9).

[2]. البته نسل عمالقه بعدها منقرض گشت و نامشان از زیر آسمان محو شد (سفر خروج 17/ 14 ـ نهج­‌البلاغه، خطبه 182).

[3]. چنانکه مثلاً تولد حضرت عیسی(ع) نیز یک نسل به عقب افتاده است. حدیثی از امام صادق(ع) در الکافی کلینی مکتوب است که آن حضرت آیه شریفه آل‌عمران/ 36 را که در خصوص تولد غیرمنتظره حضرت مریم(س) است تفسیر کرده‌اند (نگا. کلینی، الکافی، 8 ج، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365؛ ج 1، ص 535). این حدیث شریف، در تفسیر المیزان نیز در ذیل مبارکه آل‌­عمران/ 36 مذکور است. بداء با این مصداقش از سنت­‌های خداوند متعال است و این حقیقت در روایتی از امام رضا(ع) با همین دو نمونه که مذکور آمد مؤکد گشته است. نگا. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 14، ص 203؛ باب 16 (باب قصص مریم و ولادتها و بعض احوالها)، ح 16

[4]. اشاره است به سرشماری موسی(ع) و هارون(ع) از افراد ذکور و جنگاوران قوم که در ابتدای سفر اعداد مذکور است: «و تمامی شمرده‌­شدگان بنی­‌اسرائیل بر حسب خاندان آبای ایشان، از بیست ساله و بالاتر، هر کس از اسرائیل که برای جنگ بیرون می­رفت، همه شمرده‌­شدگان ششصد و سه هزار و پانصد و پنجاه نفر بودند» (سفر اعداد 1/ 45 و 46). البته این تعداد مربوط به یازده سبط یعقوب است و افراد ذکور سبط لاوی در این شمار مذکور نیست.

[5]. از هر سبط یهود یک نفر برای جاسوسی زمین کنعان انتخاب و ارسال گشتند. پس از بازگشت ده نفر از ایشان، قوم را از عمالقه و دیگر ساکنان کنعان ترساندند و فقط کالیب و یوشع (جوانی که بعدها وصیّ موسی شد) قوم را به جهاد طبق فرمان خداوند تشجیع و تشویق نمودند (اعداد 13/ 30 ـ 14/ 6 تا 9). حتی عده‌­ای از مشایخ و سران یهود در گفت­‌وگو برای تعیین سرداری بودند تا به مصر بازگردند! (اعداد 14/ 14). سپس تمامی جماعت خواستند تا کالیب و یوشع را سنگسار کنند (اعداد 14/ 10) لیکن خداوند ایشان را نجات بخشیده بقا داد و آن ده نفر که باعث این عصیان عظیم شدند را به وبای عاجل مبتلا کرد که سریعاً مردند (اعداد 14/ 37) و آن 603 هزار نفر هم در مدت چهل سال آتی هلاک شدند و فرزندان ایشان بودند که به زمین کنعان داخل گشتند ـ در قرآن کریم کالیب و یوشع بدون ذکر نامشان، در همین ماجرا مذکورند. نگا. مائده/ 23

[6]. تعبیر «ارض مقدس» برای زمین کنعان در خصوص همین ماجراهای فوق‌­الذکر، در قرآن (مائده/ 21) آمده است. همچنین از این زمین در قرآن کریم با وصف «مبارک» نیز یاد شده است (نگا. اسراء/ 1 ـ انبیاء/ 71 و 81).

برچسب ها: تورات ، صهیونیسم ، فلسطین

چرا وعدۀ ارض موعود یک نسل به عقب افتاد

این مطالب را عینا از خبرگزای مشرق برداشتم 
بررسی مالکیت فلسطین در تورات/2
اگرچه‌ خداوند پیروزی‌ قطعی‌ یهود بر قوم عمالیق را وعده‌ کرده‌ بود، اما یهود‌ حاضر نشد‌ زحمت‌ جهاد برای فتح ارض موعود را متحمل شود. آنها تصور می‌کردند که چون خداوند به دخول ایشان به سرزمین مقدس وعده داده پس حتماً مجبور خواهد شد حتی بدون زحمت یهود، زمین مقدس را مفتوح کند تا خلف وعده نکرده باشد!

گروه فرهنگی مشرق ـ صهیونیست‌ها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان می‌دهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیلۀ حضرت موسی(ع) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنی‌اسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنی‌اسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(ع) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دوم تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از اتمام حجّت حضرت عیسی(ع) با این قوم، بلای خداوند به توسط رومیان بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. تنها راه بازگشت یهود به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیه هشتم سوره إسراء استنباط می‌شود (عَسىَ‏ رَبُّکُم‏ أَن یَرْحَمَکُم وَ إنْ عُدتُم عُدْنَا).

یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیست‌ها را بررسی کند.

********

ما از این‌ پس‌ استدلالات‌ خود را صرفاً بر تورات‌ و عهد عتیق‌ کنونی (که یهود آن را تَنَخ می‌نامد)‌ و مطالب‌ حقی‌ که‌ در آن‌ باقی مانده است‌ مبتنی‌ خواهیم‌ کرد تا هیچ‌ مانعی‌ از سوی‌ یهودیان‌ و اهل‌ کتاب‌ برای پذیرش‌ این‌ سخنان‌ موجود نباشد. و از سویی‌ مخاطبان‌ مسلمان‌ نیز‌ به‌ برخی‌ مطالب‌ صحیح‌ موجود در تورات و انجیل وقوف‌ یابند و آنها را با قرآنمجید و سنت‌ اسلامی‌ تطبیق‌ داده قدر و منزلت دین خود بیشتر بشناسند.

چرا وعدۀ ارض موعود یک نسل به عقب افتاد


دخول به زمین مقدس یک نسل به عقب افتاد

مطالعه‌ و بررسی‌ کتب‌ و رسالات‌ عهد عتیق‌ به‌ ما می‌فهماند که‌ این‌ قوم‌ از ابتدای قوامش استعداد زیادی‌ در‌ شرارت‌ و فساد و دنیاگرایی‌ داشته است، تا آن‌ حد که‌ در میانه راه‌ مصر به فلسطین،‌ چندین‌ نوبت‌ به‌ بهانه آب‌ و نان‌ و چندین‌ بهانه واهی‌ دیگر، با منجی‌ خود حضرت موسی‌(ع‌) منازعه‌ کردند (سفر خروج‌ 14/ 11 - 15/ 24 - 16/ 2 و 3 - 17/ 2 و 3 ـ سفر اعداد 14/ 2 تا 6 - 16/ 41 - 20/ 2 تا 5) و حتی‌ نزدیک‌ بود که حضرتش را سنگسار کنند (خروج‌ 17/ 4). چنانکه‌ در همین‌ ایام‌، در ماجرای‌ بلعام‌ باعور به‌ زناکاری‌ با قوم‌ موآب‌ پرداختند[1] (سفر اعداد باب‌ 25)، گوساله زرین‌ و بت‌های‌ دیگر پرستیدند (خروج‌ 32/ 19- اعداد 25/ 2 و 3)، و مکرراً لعنت و ‌ عقوبت خداوند را بر جان‌ خود خریدند. حتی‌ وقتی‌ که‌ به‌ آستانه زمین ‌فلسطین‌ (کنعان‌) رسیدند منتظر بودند تا دقیقاً همانطور که‌ خداوند برای‌ هلاک‌ فرعون ‌عمل‌ کرده‌ بود و ایشان فقط نظاره‌گر واقعه بودند (خروج‌ 14/ 14)، این‌ نوبت نیز خداوند عمالیق‌ و دیگر ساکنان‌ فعلی‌ زمین‌ را با معجزه‌ای منهزم‌ کند. اما وقتی دانستند که بایست جهاد کنند اکیداً با پیامبر خدا حضرت موسی(ع) درآویختند و حتی جمعی از ایشان از ترس مرگ در صدد بازگشت به مصر بودند. موسی و هارون و یوشع از شدت خشم گریبان دریده به روی درافتادند. تفصیل‌ این‌ واقعه‌ در تورات کنونی در ابواب‌ 13 و 14 سفر اعداد و در سفر تثنیه 1/ 19 تا 46 آمده،‌ و در قرآن‌ مجید نیز در سوره مائده‌/ 20 تا 26 مذکور است‌.

اگرچه‌ خداوند پیروزی‌ قطعی‌ یهود بر قوم عمالیق را وعده‌ کرده‌ بود، اما یهود‌ حاضر نشد‌ زحمت‌ این جهاد منصور برای فتح ارض موعود را متحمل شود.[2] آنها اینطور تصور می‌کردند که چون خداوند توسط انبیایش یعنی یعقوب و یوسف و موسی به دخول ایشان به آن سرزمین مقدس وعده داده است (تورات: سفر پیدایش 48/ 21 - 50/ 24 - سفر خروج 3/ 17- 4/ 29 تا 31 - 6/ 4 تا 27 - 13/ 9 تا 11 ـ قرآن: مائده/ 21 ـ اعراف/ 129 و 137) پس حتماً مجبور خواهد شد بدون دخالت یهود، زمین مقدس را مفتوح کند تا خلف وعده نکرده باشد. اما غافل از اینکه یکی از سنت‌های خداوند، «بداء» است که وفق آن برخی وعده‌ها تا رسیدن زمان مناسبشان به تأخیر می­افتند. پس در آن وقت، حضرت حق وعده را در فرزند یا نوادگان آن شخص (اشخاص) محقق خواهد کرد.[3]

روز بعد از استنکاف یهود از دخول در حدود فلسطین، فرمان‌ تکوینی خداوند توسط موسی(ع) بدینطور اعلام ‌شد که‌ این قوم‌ به عقوبت این گناه، چهل‌ سال‌ در بیابان‌ سرگردان‌ خواهند بود تا مدت عمر این‌ منازعه کنندگان‌ به‌ سر آید. وعده دخول در ارض مقدس نیز در نسل بعدی محقق خواهد شد:

و خداوند موسی‌ و هارون‌ را خطاب‌ کرده‌ گفت‌ تا به‌ کی‌ این‌ جماعت‌ شریر را که‌ بر من‌ همهمه‌ می‌کنند متحمل‌ بشوم‌. همهمه بنی‌اسرائیل‌ را که‌ بر من‌ همهمه‌ می‌کنند شنیدم‌. به‌ ایشان‌ بگو خداوند می‌گوید به‌ حیات‌ خودم‌ قسم‌ که‌ چنانکه‌ شما در گوش‌ من‌ گفتید همچنان‌ با شما عمل‌ خواهم‌ نمود. لاشه‌های‌ شما در این‌ صحرا خواهد افتاد و جمیع‌ شمرده‌ شدگان‌ شما بر حسب‌ تمامی‌ عدد شما ــ از بیست‌ ساله‌ و بالاتر[4] ــ که‌ بر من‌ همهمه‌ کرده‌اید شما به‌ زمینی‌ که‌ درباره آن‌ دست‌ خود را بلند کردم‌ که‌ شما را در آن‌ ساکن‌ گردانم‌ هرگز داخل‌ نخواهید شد مگر کالیب‌ بن‌ یفنه‌ و یوشع‌ بن‌ نون.[5] اما اطفال‌ شما که‌ درباره آنها گفتید که‌ به‌ یغما برده‌ خواهند شد ایشان‌ را داخل‌ خواهم‌ کرد و ایشان‌ زمینی‌ را که‌ شما رد کردید خواهند دانست‌. لیکن‌ لاشه‌های‌ شما در این‌ صحرا خواهد افتاد و پسران‌ شما در این‌ صحرا چهل‌ سال‌ آواره‌ بوده،‌ بار زناکاری ‌شما را متحمل‌ خواهند شد تا لاشه‌های‌ شما در صحرا تلف‌ شود. (اعداد 14/ 26 تا 33)

با این حال، خداوند رزّاق‌ در این‌ چهل‌ سال‌ سرگردانی در بیابان‌، روزی ایشان‌ را از منّ‌ آسمانی ‌عطا کرد و لباس‌های‌ ایشان‌ را تازه‌ نگاه‌ داشت‌ تا مندرس‌ نشود (تثنیه‌ 8/ 3 و 4).

بعد از پایان چهل سال و مرگ نسل اول قوم از جمله موسی(ع) و هارون(ع)، یهودیان به رهبری یوشع نبی(ع) از رود اردن گذشتند و به فلسطین داخل شدند. خداوند در قرآن در این خصوص چنین فرموده است:

و به قوم مستضعف، شرق و غرب زمینی را که در آن برکت نهاده بودیم به میراث دادیم، و وعده نیکوی پروردگار تو به بنى اسرائیل محقّق شد بدان سبب که شکیبایى ورزیدند، و هر چه را فرعون و قومش مى‏‌ساختند و کاخ‌هایى را که برمى‏‌افراشتند ویران کردیم (اعراف/ 137). وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کاَنُواْ یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا الَّتىِ بَارَکْنَا فِیهَا وَ تَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنىَ‏ عَلىَ‏ بَنىِ إسْرَ ءِیلَ بِمَا صَبُرواْ  وَ دَمَّرْنَا مَا کاَنَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ مَا کَانُواْ یَعْرِشُون.

چرا وعدۀ ارض موعود یک نسل به عقب افتاد


مدت اسارت بنی­‌اسرائیل در مصر

خداوند متعال به حضرت ابراهیم(ع) سال‌های اسارت بنی‌اسرائیل در زمین بیگانه (که بر اسارت در مصر قابل تطبیق است) را چهار نسل و به مدت چهارصد سال پیشگویی فرموده بود (پیدایش 15/ 13 و 16). لکن در سفر خروج تورات این مدت 430 سال درج شده است (خروج 12/ 40 و 41) و همین رقم توسط پولس در نامه‌اش به غلاطیان 3/ 17 دیده می‌شود. در حالی که مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس ذیل واژه «خروج» این مدت را تخمیناً 215 سال مرقوم داشته است که دقیقاً نصف رقم فوق الذکر است. رقم 215 سال به نظر راقم مقبول‌تر می‌آید. از آنجا که عمران (پدر موسی) نوه لاوی بوده است، پس موسی(ع) نسل سوم لاوی خواهد بود. اما خداوند به ابراهیم(ع) بازگشتِ نسل چهارم را وعده کرده بود. پس در اینجا قول برخی روایات اسلامی صادق می‌آید که خداوند بنی‌اسرائیل را به سبب دعاهای وافرشان برای ظهور منجی خود و نجات از مصر، 150 سال زودتر از وقت از آن سرزمین رهایی داد.

اما چه می‌توان گفت در اینکه چطور بنی‌اسرائیل به امدادهای خداوند غرّه شده و در آستانه ارض مقدس[6] نخواستند که برای آن جنگِ منصور، قدمی پیش نهند. پس خداوند ورود ایشان به کنعان را یک نسل به تأخیر انداخت. پس نهایتاً نسل چهارم بنی‌اسرائیل به رهبری جانشین حضرت موسی(ع) به سرزمین مقدس وارد شدند، درست به همانطور که خداوند علیم تقدیر نموده و به ابراهیم(ع) پیشگویی فرموده بود. اما شمار سال‌های اسارت در مصر از 400 سال به 215 سال کاسته شده است. و چنانکه خواهیم دید مدت اسارت بابلی این قوم نیز از مدت هفتاد سال (که قبلاً پیشگویی شده بود) به 48 سال تقلیل یافته است.

ادامه دارد....

* امیر اهوارکی


پانوشت‌ها:

[1]. در تورات شمار خطاکاران یهود که به عقوبت آن گناه پس از این واقعه به وبا مبتلا گشته جان سپردند، بیست و چهار هزار نفر مکتوب است (اعداد 25/ 9).

[2]. البته نسل عمالقه بعدها منقرض گشت و نامشان از زیر آسمان محو شد (سفر خروج 17/ 14 ـ نهج­‌البلاغه، خطبه 182).

[3]. چنانکه مثلاً تولد حضرت عیسی(ع) نیز یک نسل به عقب افتاده است. حدیثی از امام صادق(ع) در الکافی کلینی مکتوب است که آن حضرت آیه شریفه آل‌عمران/ 36 را که در خصوص تولد غیرمنتظره حضرت مریم(س) است تفسیر کرده‌اند (نگا. کلینی، الکافی، 8 ج، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365؛ ج 1، ص 535). این حدیث شریف، در تفسیر المیزان نیز در ذیل مبارکه آل‌­عمران/ 36 مذکور است. بداء با این مصداقش از سنت­‌های خداوند متعال است و این حقیقت در روایتی از امام رضا(ع) با همین دو نمونه که مذکور آمد مؤکد گشته است. نگا. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 14، ص 203؛ باب 16 (باب قصص مریم و ولادتها و بعض احوالها)، ح 16

[4]. اشاره است به سرشماری موسی(ع) و هارون(ع) از افراد ذکور و جنگاوران قوم که در ابتدای سفر اعداد مذکور است: «و تمامی شمرده‌­شدگان بنی­‌اسرائیل بر حسب خاندان آبای ایشان، از بیست ساله و بالاتر، هر کس از اسرائیل که برای جنگ بیرون می­رفت، همه شمرده‌­شدگان ششصد و سه هزار و پانصد و پنجاه نفر بودند» (سفر اعداد 1/ 45 و 46). البته این تعداد مربوط به یازده سبط یعقوب است و افراد ذکور سبط لاوی در این شمار مذکور نیست.

[5]. از هر سبط یهود یک نفر برای جاسوسی زمین کنعان انتخاب و ارسال گشتند. پس از بازگشت ده نفر از ایشان، قوم را از عمالقه و دیگر ساکنان کنعان ترساندند و فقط کالیب و یوشع (جوانی که بعدها وصیّ موسی شد) قوم را به جهاد طبق فرمان خداوند تشجیع و تشویق نمودند (اعداد 13/ 30 ـ 14/ 6 تا 9). حتی عده‌­ای از مشایخ و سران یهود در گفت­‌وگو برای تعیین سرداری بودند تا به مصر بازگردند! (اعداد 14/ 14). سپس تمامی جماعت خواستند تا کالیب و یوشع را سنگسار کنند (اعداد 14/ 10) لیکن خداوند ایشان را نجات بخشیده بقا داد و آن ده نفر که باعث این عصیان عظیم شدند را به وبای عاجل مبتلا کرد که سریعاً مردند (اعداد 14/ 37) و آن 603 هزار نفر هم در مدت چهل سال آتی هلاک شدند و فرزندان ایشان بودند که به زمین کنعان داخل گشتند ـ در قرآن کریم کالیب و یوشع بدون ذکر نامشان، در همین ماجرا مذکورند. نگا. مائده/ 23

[6]. تعبیر «ارض مقدس» برای زمین کنعان در خصوص همین ماجراهای فوق‌­الذکر، در قرآن (مائده/ 21) آمده است. همچنین از این زمین در قرآن کریم با وصف «مبارک» نیز یاد شده است (نگا. اسراء/ 1 ـ انبیاء/ 71 و 81).

برچسب ها: تورات ، صهیونیسم ، فلسطین

موسی قبل از ورود به فلسطین از یهودیان عهد گرفت

این مطلب راعینا از سایت خبرگزاری مشرق برداشتم
بررسی مالکیت فلسطین در تورات/ 3
آن خداوندی که فلسطین را به یهودیان داده است خودش به وضوح شیوۀ زندگی در آنجا را نیز در تورات به یهود آموخته و در این خصوص با آنها اتمام حجّت کرده است. لهذا اگر آنها به گناهان فوق دست دراز کنند خوداش آنها را در همین دنیا عقوبت خواهد کرد.

گروه فرهنگی مشرق ـ صهیونیست‌ها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان می‌دهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیلۀ حضرت موسی(ع) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنی‌اسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنی‌اسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(ع) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دوم تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از اتمام حجّت حضرت عیسی(ع) با این قوم، بلای خداوند به توسط رومیان بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. تنها راه بازگشت یهود به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیه هشتم سوره إسراء استنباط می‌شود (عَسىَ‏ رَبُّکُم‏ أَن یَرْحَمَکُم وَ إنْ عُدتُم عُدْنَا).

یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیست‌ها را بررسی کند.

********

عهدی که موسی قبل از ورود به فلسطین از یهودیان گرفت

[یهودیان به رهبری یوشع نبی(ع) برای ورود به فلسطین از رود اردن عبور می‌کنند]


ورود مشروط یهود، به ارض مقدس

حضرت موسی‌(ع‌) در انتهای سرگردانی چهل‌ ساله در بیابان،‌ از دنیا رفت‌ و وصیّ او یعنی‌ یوشع‌ بن‌ نون(ع)،‌ قوم‌ یهود را به‌ ارض مقدس داخل‌ کرد. موسی(ع) وصیتهای زیادی به یوشع(ع) کرده بود. او از گناهان بزرگی که یهودیان در آینده به آن دچار خواهند شد خبر داشت. لذا برای اتمام حجت با یهود به یوشع(ع) دستور داد که‌ چون‌ به‌ زمین مقدس داخل‌ شدید کاهنان قوم (که از سبط لاوی هستند)، به همراهی شش‌ سبط‌ از فرزندان‌ یعقوب‌(ع‌)، قوم‌ را برکت‌ دهند و شش‌ سبط‌ دیگر نیز بر بتپرستان و کافران آیندۀ قوم،‌ لعن‌ فرستند:

در آن‌ روز موسی‌ قوم‌ را امر فرموده‌ گفت:‌ چون‌ از [رود] اردن‌ عبور کردید اینان ‌یعنی‌ [اسباط] شمعون‌ و لاوی‌ و یهودا و یسّاکار و یوسف‌ و بنیامین‌ بر کوه‌ جَرِزّیم‌ بایستند تا قوم‌ را برکت‌ دهند و اینان‌ یعنی [اسباط]‌ رَأوبین‌ و جاد و اشیر و زبولون‌ و دان‌ و نفتالی‌ برکوه‌ عیبال‌ بایستند تا نفرین‌ کنند. و لاویان‌ جمیع‌ مردان‌ اسرائیل‌ را به‌ آواز بلند خطاب‌ کرده‌ گویند:

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ صورتِ‌ تراشیده‌ یا ریخته‌ شده‌ از صنعت‌ دست‌ کارگر که‌ نزد خدا مکروه‌ است‌ [یعنی‌ بت‌] بسازد و مخفی‌ نگاه‌ دارد و تمامی‌ قوم‌ در جواب‌ بگویند آمین.

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ با پدر و مادر خود به‌ خفّت‌ رفتار نماید و تمامی‌ قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ حدّ همسایه‌ خود را تغییر دهد و تمامی‌ قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ نابینا را از راه‌ منحرف‌ سازد و تمامی ‌قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ داوری‌ غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌ را منحرف‌ سازد و تمامی‌ قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون‌ باد کسی‌ که با زن‌ِ پدر خود هم‌‌بستر شود چون‌ که‌ دامن‌ پدر خود را کشف‌ نموده‌ است‌ و تمامی‌ قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ با هر قسم‌ بهایمی‌ بخوابد و تمامی‌ قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ با خواهر خویش‌ چه‌ دختر پدر خود و چه‌ دختر مادر خویش‌ بخوابد و تمامی‌ قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ با مادر زن‌ خود بخوابد و تمامی‌ قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون ‌باد کسی‌ که‌ همسایه خود را در پنهانی‌ بزند و تمامی‌ قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ رشوه‌ گیرد تا خون‌ بی‌گناهی‌ ریخته‌ شود و تمام‌ قوم‌ بگویند آمین‌.

ملعون‌ باد کسی‌ که‌ کلمات‌ این‌ شریعت‌ را اثبات‌ ننماید تا آنها را به‌ جا نیاورد و تمامی‌ قوم ‌بگویند آمین‌. (سفر تثنیه‌ 27/ 11 تا 26)

عهدی که موسی قبل از ورود به فلسطین از یهودیان گرفت


این نمایش عظیم و بیان این لعنتها در زیر آسمان، حاوی این پیام است که یهودیان حق ندارند هر طور که خواستند در فلسطین زندگی کنند. به عبارت دیگر، آن خداوندی که این زمین را به یهودیان داده است خودش به وضوح شیوۀ زندگی در آنجا را نیز در تورات به یهود آموخته و در این خصوص با آنها اتمام حجّت کرده است. لهذا اگر آنها به گناهان فوق دست دراز کنند خودش آنها را در همین دنیا عقوبت خواهد کرد.

کتب‌ و رسائل‌ عهد عتیق‌ به‌ ما خبر می‌دهند که‌ یهود متأسفانه‌ علاوه‌ بر گناهان‌ دوازدهگانۀ فوق،‌ به‌ گناهان‌ دیگری‌ نیز آلوده‌ شدند که‌ بزرگترینِ آنها، ظهور انبیای کَذَبه و تغییر و تبدیل‌ تورات توسط کاهنان و کاتبان بوده‌ است‌.


موسی(ع) برکت‌های خدا بر مؤمنان یهود را ذکر می‌کند

حضرت‌ موسی(ع‌) بلافاصله بعد از سفارش به ‌لعنت‌های‌ فوق‌، دو مسیر آیندۀ یهود را ترسیم میکند؛ راه خیر و برکت، یا راه شرّ و عقوبت. او نخست برکتهای خداوند را به آنها ابلاغ میکند که‌ اگر مطابق تورات ‌عمل‌ نموده‌ و در راه‌ خدا سلوک‌ نمایید‌، آنگاه‌ محصول‌ زمین‌ و بهایم‌ تو برکت‌ یافته‌، کثیر شوند و دشمنانت‌ منهزم‌ گردند و تو همیشه‌ سلامت‌ خواهی‌ بود.

و اگر آواز یهُوَه‌ خدای‌ خود را به‌ دقت بشنوی‌ تا هوشیار شده‌، تمامی‌ اوامر او را که‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌ بجا آوری‌، آنگاه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ تو را بر جمیع‌ امت‌های‌ جهان‌ بلند خواهد گردانید. و تمامی‌ این‌ برکت‌ها به‌ تو خواهد رسید و تو را خواهد دریافت‌، اگر آواز یهُوَه‌ خدای‌ خود را بشنوی‌. در شهر، مبارک‌ و در صحرا، مبارک‌ خواهی‌ بود. میوۀ بطن‌ تو و میوۀ زمین‌ تو و میوۀ بهایمت‌ و بچه‌های‌ گاو و بره‌های‌ گلۀ تو مبارک‌ خواهند بود. سبد و ظرف ‌خمیر تو مبارک‌ خواهد بود. وقت‌ درآمدنت‌ مبارک‌، و وقت‌ بیـرون‌ رفتنت‌ مبـارک‌ خواهـی‌ بود. و خداوند دشمنانت‌ را که‌ با تو مقاومت‌ نمایند، از حضور تو منهزم‌ خواهد ساخت‌؛ از یک‌ راه‌ بر تو خواهند آمد، و از هفت‌ راه‌ پیش‌ تو خواهند گریخت‌. خداوند در انبارهای‌ تو و به‌ هر چه‌ دست‌ خود را به‌ آن‌ دراز می‌کنی‌ بر تو برکت‌ خواهد فرمود، و تو را در زمینی‌ که‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد [یعنی فلسطین]، مبارک‌ خواهد ساخت‌. و اگر اوامر یهُوَه‌ خدای‌ خود را نگاهداری‌، و در طریق‌های‌ او سلوک‌ نمایی‌، خداوند تو را برای‌ خود قوم‌ مقدس‌ خواهد گردانید، چنانکه‌ برای‌ تـو قَسَم‌ خورده‌ است‌. و جمیع‌ امت‌های‌ زمیـن‌ خواهنـد دیـد که‌ نـام‌ خداوند بر تـو خوانـده‌ شـده‌ است‌، و از تو خواهند ترسید. و خداوند تـو را در میـوۀ بطنت‌ و ثمـرۀ بهایمـت‌ و محصـول‌ زمینت‌، در زمینی‌ که‌ خداوند برای‌ پدرانت‌ قسم‌ خورد که‌ به‌ تو بدهد [= فلسطین]، به‌ نیکویی‌ خواهد افزود. و خداوند خزینۀ نیکوی‌ خود، یعنی‌ آسمان‌ را برای‌ تو خواهد گشود، تا بارانِ زمیـن‌ تـو را در موسمش‌ ببارانـد، و تـو را در جمیع‌ اعمال‌ دستت‌ مبارک‌ سازد؛ و به‌ امت‌های‌ بسیار قرض‌ خواهی‌ داد، و تو قرض‌ نخواهی‌ گرفت‌. و خداوند تو را سر خواهد ساخت‌ نه‌ دم‌، و بلند خواهی‌ بود فقط،‌ نه‌ پست‌، اگر اوامر یهُوَه‌ خدای‌ خود را که‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌ بشنوی‌، و آنها را نگاه‌ داشته‌، بجا آوری‌. و از همۀ سخنانی‌ که‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌کنم‌ به‌ طرف‌ راست‌ یا چپ‌ میل‌ نکنی‌، تا خدایان‌ غیر را پیروی‌ نموده‌، آنهـا را عبادت‌ کنـی‌. (سفر تثنیه 28/ 1 تا 14)

عهدی که موسی قبل از ورود به فلسطین از یهودیان گرفت

[سِفِر (طومار) تورات]


موسی(ع) عقوبتهای خدا بر کافران یهود را میشمارد

در مقابلِ ذکر یک صفحه از برکت‌های خداوند، قریب به چهار صفحه عقوبت و لعنت خدا نیز آمده که نشان میدهد اشرار این قوم به همین نسبت بر عادلان آن زیادت دارند. این حقایق در باب 26 از سفر لاویان و باب 28 از سفر تثنیه مذکور است و ما آنها را از منبع اخیر نقل میکنیم.

به‌ این عبارات از سخنان خداوند قادر و حکیم که‌ وفق تورات کنونی، حضرت موسی‌(ع‌) قبل‌ از ورود به‌ فلسطین آن را شفاهاً به یهودیان‌ ابلاغ‌ کرده ‌است توجه‌ کنید:

... و اما اگر آواز یهوه‌ خدای‌ خود را نشنوی‌ تا هوشیار شده‌ همه اوامر و فرایض‌ او را که‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌ به‌ جا آوری‌ آنگاه‌ جمیع‌ این‌ لعنت‌ها به‌ تو خواهد رسید و تو را خواهد دریافت‌. در شهر ملعون‌ و در صحرا ملعون‌ خواهی ‌بود. سبد و ظرف خمیر تو ملعون خواهد بود. میوه بطن تو [یعنی فرزندانت] و میوه زمین تو و بچه‌های گاو و بره‌های گله تو ملعون خواهد بود. وقت‌ در آمدنت‌ ملعون‌ و وقت‌ بیرون‌ رفتنت‌ ملعون‌ خواهی‌ بود، و به‌ هرچه دست‌ خود را برای‌ عمل‌ نمودن‌ دراز می‌کنی‌ خداوند بر تو لعنت‌ و اضطراب‌ و سرزنش‌ خواهد فرستاد تا به‌ زودی‌ هلاک‌ و نابود شوی‌ به‌ سبب‌ بدی‌ کارهایت‌ که‌ به ‌آنها مرا ترک‌ کرده‌ای‌. خداوند وبا را بر تو مُلصق‌ خواهد ساخت‌ تا تو را از زمینی‌ که‌ برای‌ تصرفش‌ به‌ آن‌ داخل‌ می‌شوی‌ [یعنی‌ زمین‌ فلسطین‌] هلاک‌ سازد. و خداوند تو را با سل‌ و تب‌ و التهاب‌ و حرارت‌ و شمشیر و باد سموم‌ و یرقان‌ خواهد زد و تو را تعاقب‌ خواهند نمود تا هلاک‌ شوی.‌ و فلک‌ تو که‌ بالای‌ سر تو است‌ مس‌ خواهد شد و زمینی‌ که‌ زیر تو است‌ آهن‌. و خداوند باران‌ زمینت‌ را گرد و غبار خواهد ساخت‌ که ‌از آسمان‌ بر تو نازل‌ شود تا هلاک‌ شوی‌. و خداوند تو را پیش‌ روی‌ دشمنانت‌ منهزم‌ خواهد ساخت‌. از یک‌ راه‌ بر ایشان‌ بیرون‌ خواهی‌ رفت‌ و از هفت‌ راه‌ از حضور ایشان‌ خواهی‌ گریخت‌ و در تمامی‌ ممالک‌ جهان‌ به‌ تلاطم‌ خواهی‌ افتاد. و بدن‌ شما برای‌ همه پرندگان‌ هوا و بهایم‌ زمین خوراک‌ خواهد بود و هیچ‌ کس‌ آنها را دور نخواهد کرد. خداوند تو را به‌ دنبل‌ مصر‌ و خُراج‌ و جَرَب‌ و خارشی‌ که‌ تو از آن‌ شفا نتوانی‌ یافت‌ مبتلا خواهد ساخت‌. خداوند تو را به‌ دیوانگی‌ و نابینایی‌ و پریشانی‌ دل ‌مبتلا خواهد ساخت‌. و در وقت‌ ظهر مثل‌ کوری‌ که‌ در تاریکی‌ لمس‌ نماید، کورانه‌ راه‌ خواهی‌ رفت‌ و در راه‌های‌ خود کامیاب‌ نخواهی‌ شد. بلکه‌ در تمامی‌ روزهایت‌ مظلوم ‌و غارت‌ شده‌ خواهی‌ بود و نجات‌ دهنده‌ای‌ نخواهد بود. زنی‌ را نامزد خواهی‌ کرد و دیگری‌ با او خواهد خوابید. خانه‌ای‌ بنا خواهی‌ کرد و در آن‌ ساکن‌ نخواهی‌ شد. تاکستانی‌ غرس‌ خواهی‌ نمود و میوه‌اش‌ را نخواهی‌ خورد. گاوت‌ در نظرت‌ کشته ‌شود و از [گوشت] آن‌ نخواهی‌ خورد. الاغت‌ پیش‌ روی‌ تو به‌ غارت‌ برده‌ شود و باز به‌ دست‌ تو نخواهد آمد. گوسفند تو به‌ دشمنت‌ داده‌ می‌شود و برای‌ تو رهاننده‌ای‌ نخواهد بود. پسران‌ و دخترانت‌ به‌ امّت‌ دیگر داده‌ می‌شوند و چشمانت‌ نگریسته‌ از آرزوی‌ ایشان‌ تمامیِ‌ روز کاهیده‌ خواهد شد و در دست‌ تو هیچ‌ قوه‌ای‌ نخواهد بود. میوه‌ زمینت‌ و مشقّتِ‌ تو را امّتی‌ که‌ نشناخته‌ای‌ خواهند خورد و همیشه‌ فقط‌ مظلوم ‌و کوفته­شده‌ خواهی‌ بود به­حدّی‌ که‌ از چیزهایی‌ که‌ چشمت‌ می‌بیند دیوانه‌ خواهی‌ شد. خداوند زانوها و ساق‌ها و از کف‌ پا تا فرق‌ سر تو را به‌ دنبل‌ بد که‌ از آن‌ شفا نتوانی‌ یافت‌ مبتلا خواهد ساخت‌. خداوند تو را و پادشاهی‌ را که‌ بر خود نصب‌ می‌نمایی‌ به‌ سوی‌ امّتی‌ که‌ تو و پدرانت‌ نشناخته‌اید خواهد برد و در آنجا خدایان‌ غیر را از چوب‌ و سنگ‌ عبادت ‌خواهی‌ کرد. و در میان‌ تمام‌ امّت‌هایی‌ که‌ خداوند شما را به‌ آنجا خواهد برد عبرت‌ و مثل‌ و سُخریّه‌ خواهی‌ شد ....

و جمیع‌ این‌ لعنت‌ها به‌ تو خواهد رسید و تو را تعاقب‌ نموده‌ خواهد دریافت‌ تا هلاک ‌شوی‌. از این‌ جهت‌ که‌ قول‌ یَهُوه‌ خدایت‌ را گوش‌ ندادی‌ تا اوامر و فرایضی‌ را که‌ به‌ تو امر فرموده‌ بود نگاه‌ داری‌. و تو را و ذریّت‌ تو را تا به‌ ابد آیت‌ و شگفت‌ خواهد بود، از این‌ جهت‌ که‌ یهوه‌ خدای‌ خود را به‌ شادمانی‌ و خوشیِ‌ دل‌ برای‌ فراوانیِ‌ همه‌ چیز عبادت‌ ننمودی‌. پس‌ دشمنانت‌ را که‌ خداوند بر تو خواهد فرستاد در گرسنگی‌ و تشنگی‌ و برهنگی‌ و احتیاجِ‌ همه‌ چیز خدمت‌ خواهی‌ نمود و یوغ‌ آهنین‌ بر گردنت ‌خواهد گذاشت‌ تا تو را هلاک‌ سازد. و خداوند از دور یعنی‌ از اقصای‌ زمین‌ امّتی‌ را که‌ مثل‌ عقاب‌ [سریع‌] می‌پرد بر تو خواهد آورد. امّتی‌ که‌ زبانش‌ را نخواهی‌ فهمید. امّتی‌ مهیب‌ صورت‌، که‌ طرْف‌ پیران را نگاه‌ ندارد و بر جوانان‌ ترحم‌ ننماید. و نتایج‌ بهایم‌ و محصول‌ زمینت‌ را بخورد تا هلاک‌ شوی‌. و برای‌ تو نیز غلّه‌ و شیره‌ و روغن‌ و بچه‌های‌ گاو و بره‌های‌ گوسفند را باقی‌ نگذارد تا تو را هلاک‌ سازد. و تو را در تمامی‌ دروازه‌هایت‌ محاصره‌ کند تا دیوارهای‌ بلند و حصین‌ که‌ بر آنها توکّل‌ داری‌ در تمامیِ‌ زمینت‌ منهدم‌ شود و تو را در تمامیِ‌ دروازه‌هایت‌ در تمامیِ‌ زمینی‌ که‌ یهوه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد محاصره ‌خواهد نمود. و میوه بطن‌ خود یعنی‌ گوشت‌ پسران‌ و دخترانت‌ را که‌ یهوه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد در محاصره‌ و تنگی‌ که‌ دشمنانت‌ تو را به‌ آن‌ زبون‌ خواهند ساخت‌ خواهی‌ خورد. مردی‌ که‌ در میان‌ شما نرم‌ و بسیار متنعّم‌ است‌ چشمش‌ بر برادر خود و زن‌ِ هم‌آغوش‌ خویش‌ و بقیه فرزندانش‌ که‌ باقی‌ می‌مانند بد خواهد بود. به‌حدّی که‌ به‌ احدی‌ از ایشان‌ از گوشت‌ پسران‌ خود که‌ می‌خورد نخواهد داد. زیرا که ‌محاصره‌ و تنگی‌ای‌ که‌ دشمنانت‌ تو را در تمامیِ‌ دروازه‌‌هایت‌ به‌ آن‌ زبون‌ سازند، چیزی‌ برای‌ او باقی‌ نخواهد ماند. و زنی‌ که‌ در میان‌ شما نازک‌ و متنعّم‌ است‌ که‌ به‌ سبب‌ تنعّم‌ و نازکی‌ِ خود جرأت‌ نمی‌کرد که‌ کف‌ پای‌ خود را به زمین‌ بگذارد چشم‌ او بر شوهر هم‌آغوش‌ خود و پسر و دختر خویش‌ بد خواهد بود، و بر مشیمه‌ای‌ که‌ از میان‌ پای‌های‌ او درآید و بر اولادی‌ که‌ بزاید. زیرا که‌ آنها را به‌ سبب‌ احتیاجِ‌ همه‌ چیز در محاصره‌ و تنگی‌ای‌ که‌ دشمنانت‌ در دروازه‌هایت‌ به‌ آن‌ تو را زبون‌ سازند به پنهانی خواهد خورد. اگر به‌ عمل‌ نمودن‌ تمامی‌ِ کلمات‌ این‌ شریعت‌ که‌ در این‌ کتاب‌ مکتوب‌ است ‌هوشیار نشوی‌ و از این‌ نام‌ مجید و مهیب‌ یعنی‌ یهوه‌ خدایت‌ نترسی‌ آنگاه‌ خداوند بلایای‌ تو و بلایای‌ اولاد تو را عجیب‌ خواهد ساخت‌. یعنی‌ بلایای‌ عظیم‌ و مزمن‌ و مرض‌های‌ سخت‌ و مزمن‌. و تمامیِ‌ بیماری‌های‌ مصر را که‌ از آنها می‌ترسیدی‌ بر تو باز خواهد آورد و به تو خواهد چسبید. و نیز همه مرض‌ها و همه بلایایی‌ که‌ در طومار این‌ شریعت‌ مکتوب‌ نیست‌ آنها را خداوند بر تو مستولی‌ خواهد گردانید تا هلاک‌ شوی‌. و گروه‌ قلیل‌ خواهید ماند بر عکس‌ آنکه‌ مثل‌ ستارگان‌ آسمان‌ کثیر بودید. زیرا که‌ آواز یهوه‌ خدای‌ خود را نشنیدید. و واقع‌ می‌شود چنانکه‌ خداوند بر شما شادی‌ نمود تا به‌ شما احسان‌ کرده‌ شما را بیفزاید همچنین‌ خداوند بر شما شادی‌ خواهد نمود تا شما را هلاک‌ و نابود گرداند و ریشه شما از زمینی‌ که‌ برای ‌تصرفش‌ در آن‌ داخل‌ می‌شوید کنده‌ خواهد شد. و خداوند تو را در میان‌ جمیع‌ امّت‌ها از کران‌ زمین‌ تا کران‌ دیگرش‌ پراکنده‌ سازد. (تثنیه‌ 28/ 15 تا 37 و 45 تا 64)

پس‌ جمیع‌ امّت‌ها خواهند گفت‌ چرا خداوند با این‌ زمین‌ چنین‌ کرده‌ است‌ و شدت‌ این‌ خشم‌ عظیم‌ از چه‌ سبب‌ است‌؟ آنگاه‌ خواهند گفت‌ از این‌ جهت‌ که‌ عهد یهوه‌ خدای پدران‌ خود را که‌ به‌ وقت‌ بیرون‌ آوردن ایشان‌ از زمین‌ مصر با ایشان‌ بسته‌ بود ترک ‌کردند و رفته‌ خدایان‌ غیر [یعنی‌ بت‌های‌ امّت‌های مجاور] را عبادت‌ نموده‌ به آنها سجده‌ کردند، خدایانی‌ را که ‌نشناخته‌ بودند و قسمت‌ ایشان‌ نساخته‌ بود [یعنی خدایانی منکر و ناشناخته، که انبیای خدا معروفشان نکرده بودند]. پس‌ خشم خداوند بر این‌ زمین‌ افروخته‌ شده‌ تمامیِ‌ لعنت‌ را که‌ در این‌ کتاب‌ مکتوب‌ است‌ بر آن‌ آورْد. و خداوند ریشه ایشان‌ را به‌ غضب‌ و خشم‌ و غیظ‌ عظیم‌ از زمین‌ ایشان‌ کند و به‌ زمین‌ دیگر انداخت‌ ـ چنانکه‌ امروز شده‌ است‌.[1] (تثنیه‌ 29/ 24 تا 28)

پیشگویی این موارد قبل از ورود به فلسطین به جهت تحذیر یهود و اتمام حجّت با این قوم بوده است تا آنها خوف خداوند را در دل داشته باشند و از عقوبتهای او بترسند. مع ذلک، یهودیان آن گناهان یاد شده را مرتکب شدند و نتیجتاً این بلاها از سوی خداوند بر آنها وارد شد. نکته مهم آن است که خداوند به یهودیان وعید داده است که آنها را با چهار بلا مقطوع النسل خواهد کرد: شمشیر دشمنان، بیماری‌های ناشناخته، قحطی و حیوانات درنده‌ای که خداوند آنها را به سوی شهرهای یهود گسیل خواهد کرد.


یهودیان به تحذیرات گوش نگرفتند و عذاب نازل شد

موارد بسیاری از وقوع این عقوبتها را میتوان در عهد عتیق کنونی یافت. برای نمونه موضوع قحطی که منجر به خوردن گوشت فرزندان می‌شود (بندهای 53 تا 57 فوق) در کتاب پادشاهان وقوع یافته است. یهودیان ساکن در سامره توسط قوم ارام محاصره شده بودند. در همین ایام وقتی پادشاه یهود از شهر می‌گذشت زنی به او عرض حاجت کرد:

و بعد از این‌، واقع‌ شد که‌ بَنْهَدَد، پادشاه‌ اَرام‌، تمام‌ لشکر خود را جمع‌ کرد و برآمده‌، سامره‌ را محاصره‌ نمود. و قحطی‌ سخت‌ در سامره‌ بود و اینک‌ آن‌ را محاصره‌ نموده‌ بودند، به‌ حدی‌ که‌ سر الاغی‌ به‌ هشتاد پارۀ نقره‌ و یک‌ ربع‌ قاب‌ جلغوزه‌ [فضله کبوتر]، به‌ پنج‌ پارۀ نقره‌ فروخته‌ می‌شد. و چون‌ پادشاه‌ اسرائیل‌ بر باره‌ گذر می‌نمود، زنی‌ نزد وی‌ فریاد برآورده‌، گفت‌: «ای‌ آقایم‌ پادشاه‌، مدد کن‌.» او گفت‌: «اگر خداوند تو را مدد نکند، من‌ از کجا تو را مدد کنم‌؟ آیا از خَرْمَن‌ یا از چرخُشْت‌؟» پس‌ پادشاه‌ او را گفت‌: «تو را چه‌ شد؟» او عرض‌ کرد: «این‌ زن‌ به‌ من‌ گفت‌: پسر خود را بده‌ تا امروز او را بخوریم‌ و پسر مرا فرداخواهیم‌ خورد. پس‌ پسر مرا پختیم‌ و خوردیم‌ و روز دیگر وی‌ را گفتم‌: پسرت‌ را بده‌ تا او را بخوریم‌. اما او پسر خود را پنهان‌ کرد.» (2 پادشاهان 6/ 24 تا 29)


خوردن گوشت فرزندان در زمان قحطی همچنین در هنگام خرابی دوم اورشلیم (سال 70 میلادی) نیز به وقوع پیوسته است. ویلیام‌ میلر‌ نویسنده مسیحی‌ در کتاب‌ تاریخ‌ کلیسای‌ قدیم‌ این‌ واقعه‌ را بر حسب‌ منابع‌ خود چنین‌ نگاشته است‌:

یهودیان‌ تماماً یاغی‌ شده‌ و سربازان‌ رومی‌ برای‌ سرکوبی‌ ایشان‌ در تحت‌ ریاست تیطس‌ پسر امپراطور [روم] به‌ اورشلیم‌ متوجه‌ گردیده‌ و مدت‌ پنج‌ ماه‌ آن‌ را محاصره نمودند. چنان‌ قحطی‌ وحشتناکی‌ شهر را فرو گرفت‌ که‌ گویند حتی‌ مادری‌ گوشت طفل‌ خود را برای‌ سدّ جوع‌ تناول‌ کرد. در نتیجه‌ کشتار و قحطی‌ قریب‌ یک‌ میلیون یهود تلف‌ گردیده‌ و آخرالامر سربازان‌ رومی‌ شهر را تصرف‌ نموده‌ و هیکل‌ [معبد] مقدس‌ با عظمت‌ را سوزانیدند. (و. م. میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ترجمه علی نخستین، تهران، بی‌نا، 1931م؛ طبع افست: تهران، نشر اساطیر، 1382، ص 63)

به این طریق مشاهده میشود که مطابق تورات کنونی یهود، به جای یافتن کسانی که با این قوم عداوت کرده یا میکنند مسبّب اصلی را باید در خود یهود را یافت که گناهانشان باعث شده است تا خداوند دشمنانی را برای تأدیب آنها بفرستد: بخت النصر، تیتوس و احتمالاً هیتلر. بخت النصر و تیتوس به ترتیب ویران کنندۀ دو معبد یهود بودند؛ معبد سلیمان و معبد هیرود.

ادامه دارد...

* امیر اهوارکی



[1]. این جمله متضمن آن است که تورات یا لااقل این سفر تثنیه، در دوران آوارگی و اخراج یهود از فلسطین نوشته شده است، یعنی پس از سال 70 م. و خرابی معبد دوم خداوند.

چگونه یهودیان بت‌پرست شدند

این مطلب را عینا از سایت خبرگزاری مشرق برداشتم
بررسی مالکیت فلسطین در تورات/4
کاهنان یهود در توراتی که نزدشان به امانت بود خیانت می‌کردند. اولاً بسیاری‌ از مواعظ‌ و حکمت‌ها و ذکر معاد و قیامت را از آن حذف‌ نمودند و ثانیاً برخی‌ جعلیات‌ بر آن‌ افزودند و به‌ خداوند نسبت‌ دادند. علاوه‌ بر اینها افراد دیگری‌ هم‌ ظاهر شده‌ به‌ دروغ‌ خود را نبی‌ خداوند می‌خواندند و باعث‌ ضلالت مضاعف‌ قوم‌ می‌گشتند.

گروه فرهنگی مشرق ـ صهیونیست‌ها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان می‌دهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیلۀ حضرت موسی(ع) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنی‌اسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنی‌اسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(ع) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دوم تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از اتمام حجّت حضرت عیسی(ع) با این قوم، بلای خداوند به توسط رومیان بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. تنها راه بازگشت یهود به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیه هشتم سوره إسراء استنباط می‌شود (عَسىَ‏ رَبُّکُم‏ أَن یَرْحَمَکُم وَ إنْ عُدتُم عُدْنَا).

یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیست‌ها را بررسی کند.

********

یهودیان شریعت خدا را حفظ نکردند

حضرت‌ داوود(ع‌) که‌ حدود سیصد سال‌ پس‌ از حضرت‌ موسی‌(ع‌) به‌ حکمرانی ‌رسید در کتاب مزامیر ــ که در نزد مسلمانان با نام زبور مشهور است ــ تاریخ‌ بنی‌اسرائیل‌ را مرور کرده‌ و تقصیرهای ‌ایشان‌ را برشمرده‌ است. مزمور‌ 78 اینطور آغاز می‌شود:

ای قوم من شریعت مرا بشنوید! گوش‌های خود را به سخنان دهانم فراگیرید! دهان خود را به مَثَل باز خواهم کرد به چیزهایی که از بنای عالم مخفی بود، تنطّق خواهم نمود، که آنها را شنیده و دانسته‌ایم و پدران ما برای ما بیان کرده‌اند. از فرزندان ایشان آنها را پنهان نخواهیم کرد. تسبیحات خداوند را برای نسل آینده بیان می‌کنیم و قوّت او و اعمال عجیبی را که او کرده است. زیرا که شهادتی در یعقوب برپا داشت و شریعتی در اسرائیل قرار داد و پدران ما را امر فرمود که آنها را به فرزندان خود تعلیم دهند؛ تا نسل آینده آنها را بدانند و فرزندانی که می‌بایست مولود شوند تا ایشان برخیزند و آنها را به فرزندان خود بیان نمایند؛ و ایشان به خدا توکّل نمایند و اعمال خدا را فراموش نکنند، بلکه احکام او را نگاه دارند. و مثل پدران خود نسلی گردنکش و فتنه‌انگیز نشوند، نسلی که دل خود را راست نساختند و روح ایشان به سوی خدا امین نبود. بنی‌افرایم که مسلح و کمانکش بودند، در روز جنگ روی برتافتند. عهد خدا را نگاه نداشتند و از سلوک به شریعت او ابا نمودند، و اعمال و عجایب او را فراموش کردند که آنها را بدیشان ظاهر کرده بود، و در نظر پدران ایشان اعمال عجیب کرده بود، در زمین مصر و در دیار صوعن. دریا را مُنشق ساخته، ایشان را عبور داد و آب‌ها را مثل توده برپا نمود .... (مزمور 78/ 1 تا 13).

چگونه یهودیان بت‌پرست شدند

و قوم خود را مثل گوسفندان کوچانید و ایشان را در صحرا مثل گله راهنمایی نمود. و ایشان را در امنیت رهبری کرد تا نترسند و دریا دشمنان ایشان را پوشانید. و ایشان را به حدود مقدّس خود آورد، بدین کوهی که به دست راست خود تحصیل کرده بود. و امّت‌ها را از حضور ایشان راند و میراث را برای ایشان به ریسمان تقسیم کرد و اسباط اسرائیل را در خیمه‌های ایشان ساکن گردانید. لیکن خدای تعالی را امتحان کرده، بدو فتنه انگیختند و شهادات او را نگاه نداشتند. و برگشته، مثل پدران خود خیانت ورزیدند و مثل کمان خطاکننده منحرف شدند. و به مقام‌های بلند خود [= بتکده‌ها] خشم او را به هیجان آوردند و به بت‌های خویش غیرت او را جنبش دادند. چون خدا این را بشنید غضبناک گردید و اسرائیل را به شدت مکروه داشت. پس مسکن شیلو را ترک نمود، آن خیمه‌ای را که در میان آدمیان برپا ساخته بود، و (تابوت) قوّت خود را به اسیری داد و جمال خویش را به دست دشمن سپرد، و قوم خود را به شمشیر تسلیم نمود و با میراث خود غضبناک گردید. جوانان ایشان را آتش سوزانید و برای دوشیزگان ایشان سرودِ نکاح نشد. کاهنان ایشان به دم شمشیر افتادند و بیوه‌های ایشان نوحه‌گری ننمودند (مزمور 78/ 52 تا 64).


حضرت داوود(ع) همچنین مطابق مزمور 106 ضمن آنکه تاریخ یهود را مرور میکند به موعظۀ آنها میپردازد:

گوساله‌ای در حوریب ساختند و بتی ریخته شده را پرستش نمودند. و جلال خود را تبدیل نمودند به مثال گاوی که علف می‌خورد. و خدای نجات دهنده خود را فراموش کردند که کارهای عظیم در مصر کرده بود، و اعمال عجیبه را در زمین حام [پسر دومین حضرت نوح] و کارهای ترسناک را در بحر قلزم. آنگاه گفت که ایشان را هلاک بکند، اگر برگزیده او موسی در شکاف به حضور وی نمی‌ایستاد، تا غضب او را از هلاکتِ ایشان برگرداند. و زمین مرغوب را خوار شمردند و به کلام وی ایمان نیاوردند. و در خیمه‌های خود همهمه کردند و قول خداوند را استماع ننمودند. لهذا دست خود را برایشان برافراشت، که ایشان را در صحرا از پا درآوَرَد. و ذریّت ایشان را در میان امّت‌ها بیندازد و ایشان را در زمین‌ها پراکنده کند. پس به [بت] بعل فغور پیوستند و قربانی‌های مردگان را خوردند. و به کارهای خود خشم او را به هیجان آوردند و وبا بر ایشان سخت آمد. آنگاه فینحاس بر پا ایستاده، داوری نمود و وبا برداشته شد. و این برای او به عدالت محسوب گردید، نسلاً بعد نسل تا ابدالآباد. و او را نزد آب مریبه غضبناک نمودند. حتی موسی را به خاطر ایشان آزاری عارض گردید. زیرا که روح او را تلخ ساختند، تا از لبهای خود ناسزا گفت. و آن قوم‌ها را هلاک نکردند، که دربارۀ ایشان خداوند امر فرموده بود. بلکه خویشتن را با امّت‌ها آمیختند و کارهای ایشان را آموختند. و بت‌های ایشان را پرستش نمودند تا آنکه برای ایشان دام گردید. و پسران و دختران خویش را برای دیوها قربانی گذرانیدند، و خون بی‌گناه را ریختند، یعنی خون پسران و دختران خود را که آن را برای بت‌های کنعان ذبح کردند و زمین از خون ملوّث گردید. و از کارهای خود نجس شدند و در افعال خویش زناکار گردیدند. لهذا خشم خداوند بر قوم خود افروخته شد و میراث خویش را مکروه داشت. و ایشان را به دست امّت‌ها تسلیم نمود تا آنانی که از ایشان نفرت داشتند، بر ایشان حکمرانی کردند. و دشمنان ایشان بر ایشان ظلم نمودند و زیر دست ایشان ذلیل گردیدند. بارهای بسیار ایشان را خلاصی داد. لیکن به مشورت‌های خویش بر او فتنه کردند و به ‌سبب گناه خویش خوار گردیدند (مزمور 106/ 19 تا 43).

چگونه یهودیان بت‌پرست شدند
[موسی ع در فراز کوه سینا]

همچنین مزمور 119 که‌ طولانی‌ترین‌ مزمور داوود(ع) است،‌ در خصوص‌ خیانت بنی‌اسرائیل‌ در وصایای‌ تورات‌ و عدم‌ حفظ‌ شریعت‌ و کلام‌ خدا، سروده‌ شده‌ است‌. بزرگترین‌ گناه‌ قوم‌ یهود در همین خصوص بوده و بلکه این‌ گناه عظیم،‌ در اصل از ناحیۀ کاهنان‌ و کاتبان‌ این قوم بوده است. زیرا‌ ایشان در توراتی که نزدشان به امانت بود خیانت می‌کردند. اولاً بسیاری‌ از مواعظ‌ و حکمت‌ها و ذکر معاد و قیامت را از آن حذف‌ نمودند و ثانیاً برخی‌ جعلیات‌ بر آن‌ افزودند و به‌ خداوند نسبت‌ دادند. علاوه‌ بر اینها افراد دیگری‌ هم‌ ظاهر شده‌ به‌ دروغ‌ خود را نبی‌ خداوند می‌خواندند و باعث‌ ضلالت مضاعف‌ قوم‌ می‌گشتند. چنانکه‌ موسی‌(ع‌) نیز از این‌ افراد پیش‌تر تحذیر داده‌ و برای ‌ایشان‌ مجازات‌ مرگ مقرر فرموده‌ بود (تثنیه‌ 13/ 1 تا 5 - 18/ 10 و20). خداوند سبحان نیز به‌ واسطه‌ فرستادگان‌ حقیقی‌ خود در خصوص این‌ انبیای کَذَبه که‌ غالباً معاونت‌ و چاپلوسی‌ کاهنان‌ و پادشان‌ را می‌کردند تحذیر می‌داده‌ است[1]‌ و تا مردم‌ آنچه‌ از علم‌ و حکمت‌ و نبوت‌ طلب‌ می‌کنند به ایشان‌ داده‌ شود. لیکن‌ هر سخن‌ پاک‌ البته‌ در هر قلبی‌ جای‌ نگیرد و قلوب‌ ناپاک‌ را، سخنان‌ ناپاک‌ می‌شاید.


کاهنان‌ و کاتبان‌ قوم‌ به‌ تدریج‌ در طول‌ سال‌ها به‌ بدی‌ گراییدند و لذا در نسخه‌هایی‌ که‌ از تورات‌ موسی‌(ع‌) بر می‌داشتند «مواعظ» را حذف‌ می‌کردند،[2] یعنی‌ همان‌ سخنان عظیم ‌خداوند که‌ انسان‌ بدان‌ها زندگی‌ می‌کند و قلوب‌ مردگان از معنویت،‌ به آنها احیاء می‌گردد. حضرت موسی(ع) در انتهای آن سرگردانی چهل ساله در بیابان، سفر مثنّی را برای بنی‌اسرائیل انشاء فرمود که فرازی از آن که در همین موضوع است را از همین تورات کنونی نقل می‌کنیم:

یهوه خدایت تو را این چهل سال در بیابان رهبری نمود تا تو را ذلیل ساخته بیازماید، و آنچه را که در دل توست بداند، که آیا اوامر او را نگاه خواهی داشت یا نه. و او تو را ذلیل و گرسنه ساخت و منّ را به تو خورانید که نه تو آن را می‌دانستی و نه پدرانت. تا تو را بیاموزاند که انسان نه به نانِ تنها زیست می‌کند، بلکه به هر کلمه‌ای که از دهان خداوند صادر می‌شود انسان زنده می‌شود. (تثنیه ‌8/ 2 و 3)

از جمله‌ای که در تثنیه‌ 28/ 58‌ مکتوب است (و‌ در قسمت قبل از این سلسله مقالات نقل شد) بر می‌آید که‌ آن‌ کلمات‌ تورات که‌ باعث‌ هوشیاری‌ و خوف‌ انسان‌ها از نام‌ مجید و مهیب‌ خداوند است‌ می‌بایست‌ همان‌ «مواعظ»‌ باشد که‌ انسان‌ را تربیت‌ می‌کند، و همچنین‌ تذکره روز قیامت‌، که ‌او را در مسیر صحیح و حق‌ نگاه‌ می‌دارد و از وابستگی به این دنیای فانی می‌رهاند.

چگونه یهودیان بت‌پرست شدند


همچنین از باب هشتم صحیفه نحمیا نیز برمی‌آید که آن تورات که خداوند پس از گم شدن تابوت عهد به عَزرا (عُزَیر) داد تا در دوران معبد دوم چراغ راه ایشان باشد، شامل مواعظ کثیر بوده است. چرا که عموم مردم به وقت استماعش به گریه شدید و به رکوع و سجود افتاده­ بودند.

جمع‌خوانی تورات، در واقع از اوامر موسی(ع) به کاهنان قوم بوده است تا مردم سخنان تورات را بشنوند و به مواعظش متنبّه شده «از خداوند بترسند» (تثنیه 31/ 12) اما چه‌ باید‌ گفت‌ که‌ در تورات‌ کنونی‌ حتی‌ یک‌ جمله‌ در خصوص‌ قیامت‌ و معاد باقی‌ نمانده‌ است‌! (آنچه‌ مانده‌ فقط‌ تاریخ‌ انبیاء از آدم‌(ع‌) تا یوسف‌(ع‌) در سفر پیدایش، تولد موسی(ع) و بعثت‌ او و خروج‌ بنی‌اسرائیل ‌از مصر تا سرگردانی‌ در بیابان‌ و حوادث‌ این‌ ایام در اسفار خروج و اعداد و مرور اینها از زبان موسی(ع) در سفر تثنیه است،‌ و همچنین احکام‌ شریعت‌ که‌ عمدتاً در سفر لاویان‌ جمع‌ آمده است‌).

اما گناه‌‌ مردم‌ نیز عدم‌ سلوک عملی‌ ایشان ‌بود در دین‌ و شریعت‌ خدا، و آنچه از آن‌ شنیده‌ و آموخته‌ بودند. لهذا خداوند این‌ قوم‌ را بجز عده اندکی‌، به‌ عقوبت‌هایی‌ که‌ مذکور آمد هلاک‌ ساخت‌ و این‌ ماجرا در دو نوبت‌ واقع‌ شد.


یهود به بت‌پرستی می‌گراید

یهودیان حدود دویست سال بعد از حضرت سلیمان رسماً بتپرست شده بودند و حتی بت‌هایی را در معبد سلیمان نهاده، میپرستیدند. مدتی بعد، حضرت ارمیاء از طرف خداوند مبعوث شد تا این قوم را از خواب غفلت بیدار کند:

خداوند می‌گوید هر آینه‌ مثل‌ زنی‌ که‌ به‌ شوهر خود خیانت‌ ورزد، همچنین‌ شما ای‌ خاندان‌ اسرائیل‌ به‌ من‌ خیانت‌ ورزیدید. آواز گریه‌ و تضرّعات‌ بنی‌اسرائیل‌ از بلندی‌ها [بتکده‌ها] شنیده‌ می‌شود. زیرا که‌ راه‌های‌ خود را منحرف‌ ساخته‌ و یهوه ‌خدای‌ خود را فراموش‌ کرده‌اند. ای‌ فرزندان‌ مرتد، باز­گشت‌ نمایید و من‌ ارتداد شما را شفا خواهم‌ داد. (ارمیاء 3/ 20 تا 22)

خداوند می‌گوید ای‌ اسرائیل!‌ اگر بازگشت‌ نمایی‌ اگر نزد من‌ بازگشت‌ نمایی‌ و اگر رجاسات‌ خود را از خود دور نمایی‌، [از ارض مقدس] پراکنده‌ نخواهی‌ شد. و به‌ راستی‌ و انصاف‌ و عدالت‌ به حیات‌ یهوه [یعنی فقط به خدای حیّ]‌ قسم‌ خواهی‌ خورد و امّت‌ها خویشتن‌ را به‌ او مبارک‌ خواهند خواند و به‌ وی‌ فخر خواهند کرد. (ارمیاء 4/ 1 و 2)

چگونه یهودیان بت‌پرست شدند

سخن‌ خداوند به‌ ارمیاء نبی‌(ع)، که‌ او را قبل‌ از خرابی‌ معبد اول‌ مبعوث‌ کرده‌ بود تا یهود ‌را تحذیر دهد، این‌ بود‌ که‌ حتی‌ یک‌ فرد صالح‌ در اورشلیم‌ باقی‌ نمانده‌ است‌:

در کوچه‌های‌ اورشلیم‌ گردش‌ کرده‌ ببینید و بفهمید و در چهارسوهایش‌ تفتیش ‌نمایید که‌ آیا کسی‌ را که‌ به‌ انصاف‌ عمل‌ نماید و طالب‌ راستی‌ باشد توانید یافت‌ تا من ‌آن‌ [شهر] را بیامرزم‌؟ و اگر چه‌ بگویند قسم‌ به‌ حیات‌ یهوه‌، لیکن‌ به‌ دروغ‌ قسم ‌می‌خورند. [قول‌ ارمیاء این‌ است‌:] ای‌ خداوند آیا چشمان‌ تو به‌ راستی‌ نگران‌ نیست‌؟ ایشان‌ را زدی‌ اما محزون‌ نشدند و ایشان‌ را تلف‌ نمودی‌ اما نخواستند تأدیب‌ را بپذیرند. روی‌های‌ خود را از صخره‌ سخت‌تر گردانیدند و نخواستند بازگشت‌ نمایند. و من‌ گفتم‌ به‌ درستی‌ که‌ اینان‌ فقیرند و جاهل‌ هستند که‌ راه‌ خداوند و احکام‌ خدای ‌خود را نمی‌دانند. پس‌ نزد بزرگان‌ [یعنی‌ کاهنان و مشایخ قوم] می‌روم‌ و با ایشان‌ تکلم‌ خواهم ‌نمود. زیرا که‌ ایشان‌ طریق‌ خداوند و احکام‌ خدای‌ خود را می‌دانند. لیکن‌ ایشان متّفقاً‌ یوغ‌ را شکسته‌ و بندها را گسیخته‌اند. از این‌ جهت،‌ شیری‌ از جنگل‌ ایشان‌ را خواهد کشت‌، و گرگ‌ بیابان‌ ایشان‌ را تاراج‌ خواهد کرد، و پلنگ‌ بر شهرهای‌ ایشان‌ در کمین ‌خواهد نشست،‌ و هر که‌ از آنها بیرون‌ رود دریده‌ خواهد شد. زیرا که‌ تقصیرهای‌ ایشان‌ بسیار و ارتداد ایشان‌ عظیم‌ است‌. [قول‌ خداوند این‌ است‌:] چگونه‌ تو را برای این [امور] بیامرزم‌ که‌ پسرانت‌ مرا ترک‌ کردند و به‌ آنچه‌ خدا نیست‌ [= بت‌ها] قسم‌ خوردند و چون‌ من‌ ایشان‌ را سیر نمودم‌ مرتکب‌ زنا شدند و در خانه‌های‌ فاحشه‌ها ازدحام ‌نمودند، مثل‌ اسبان‌ پرورده‌شده مست‌ شدند که‌ هر یکی‌ از ایشان‌ برای‌ زن‌ همسایه ‌خود شیهه‌ می‌زند. و خداوند می‌گوید آیا به‌ سبب‌ این‌ کارها عقوبت‌ نخواهم‌ رسانید و آیا جان‌ من‌ از چنین‌ طایفه‌ای‌ انتقام‌ نخواهد کشید؟ (ارمیاء 5/ 1 تا 9)

خداوند یهوه‌ چنین‌ می‌گوید: من‌ این‌ اورشلیم‌ را در میان‌ امّت‌ها قرار دادم‌ و کشورها را به‌ هر طرف‌ آن‌. و او از احکام‌ من‌ بدتر از امّت‌ها و از فرایض‌ من‌ بدتر از کشورهایی‌ که‌ گرداگرد او می‌باشد عصیان‌ ورزیده‌ است.‌ زیرا که‌ اهل‌ او احکام‌ مرا ترک‌ کرده‌ به‌ فرایض‌ من‌ سلوک‌ ننموده‌اند. بنابراین‌ خداوند یهوه‌ چنین‌ می‌گوید: چونکه‌ شما زیاده‌ از امّت‌هایی‌ که‌ گرادگرد شما می‌باشند غوغا نمودید و به‌ فرایض‌ من‌ سلوک‌ نکرده‌ احکام‌ مرا به‌ عمل‌ نیاورید بلکه‌ موافق‌ احکام‌ امّت‌هایی‌ که‌ گرداگرد شما می‌باشند نیز عمل‌ ننمودید. لهذا خداوند یهوه‌ چنین‌ می‌گوید: من‌، اینک‌ من‌ به‌ ضدّ تو هستم‌ و در میان‌ تو به نظر امّت‌ها داوری‌ها خواهم‌ نمود و با تو به‌ سبب‌ جمیع ‌رجاساتت‌ کارها خواهم‌ کرد که‌ قبل‌ از این‌ نکرده‌ باشم‌ و مثل‌ آنها هم‌ دیگر نخواهم‌ کرد. بنابراین‌ پدران‌ در میان‌ تو [به‌ وقت‌ محاصره‌ و قحطی‌] پسران‌ را خواهند خورد و پسران‌ پدران‌ خویش‌ را خواهند خورد و بر تو داوری‌ها نموده‌ تمامی‌ بقیّت‌ تو را به ‌سوی‌ هر باد [یعنی‌ در چهار جهت‌ اصلی‌] پراکنده‌ خواهم‌ ساخت‌. لهذا خداوند یهوه ‌می‌گوید: به‌ حیات‌ خودم‌ قسم‌ چونکه‌ تو مَقْدَس‌ [= معبد] مرا به‌ تمامی ‌رجاسات‌ و جمیع‌ مکروهات‌ خویش‌ نجس‌ ساختی‌ من‌ نیز البته‌ تو را منقطع‌ خواهم‌ ساخت‌ و چشم‌ من‌ شفقت‌ نخواهد نمود و من‌ نیز رحمت‌ نخواهم‌ فرمود. یک‌ ثلث‌ تو در میانت‌ از وبا خواهند مرد و از گرسنگی‌ تلف‌ خواهند شد و یک‌ ثلث‌ به‌ اطرافت‌ به‌ شمشیر خواهند افتاد و ثلث‌ دیگر را به‌ سوی‌ هر باد پراکنده‌ ساخته‌ شمشیر را درعقب‌ ایشان‌ خواهم‌ فرستاد. (حزقیال‌ 5/ 5 تا12)

بنابراین‌ خداوند یهوه‌ چنین‌ می‌گوید: مثل‌ درخت‌ مَو که‌ آن‌ را از میان‌ درختان‌ جنگل برای‌ هیزم‌ و آتش [خلق]‌ تسلیم‌ کرده‌ام‌ همچنان‌ سکنه اورشلیم‌ را تسلیم‌ خواهم‌ نمود، و نظر خود را بر ایشان‌ خواهم‌ دوخت‌. از یک‌ آتش‌ بیرون‌ می‌آیند و آتشی‌ دیگر ایشان‌ را خواهد سوزانید. پس‌ چون‌ نظر خود را بر ایشان‌ دوخته‌ باشم ‌خواهید دانست‌ که‌ من‌ یهوه‌ هستم.‌ و خداوند یهوه‌ می‌گوید به‌ سبب‌ خیانتی‌ که ‌ورزیده‌اید زمین‌ [مقدس] را ویران‌ خواهم‌ ساخت‌. (حزقیال‌ 15/ 6 تا 8)


مروری بر تاریخ ساخت معبد در یهود

یوشع(ع)‌ وصیّ حضرت‌ موسی‌(ع‌) قوم را به زمین مقدس داخل کرد و سپس زمین را طبق دستور خداوند به تعداد اسباط یعنی به دوازده بخش تقسیم فرمود[3] خیمه عهد خدا یعنی معبد موقت قوم را در شهر شیلوه‌ برپا داشت‌ و آنگاه تابوت‌ عهد را به آنجا انتقال دااد (یوشع‌ 18/ 1). شهر شیلوه به سبب ضلالت‌ها و بلاهایی‌ که‌ در آن رخ نمود ویرانه ‌گشت.

چگونه یهودیان بت‌پرست شدند

در‌ حدود سیصد سال‌ بعد، حضرت داوود(ع‌) خیمه عهد را در اورشلیم‌ برپا نمود‌ (دوم‌ِ سموئیل‌ 6/ 17) و حضرت سلیمان(ع‌) وصی و فرزند داوود(ع)‌، معبد خداوند را از سنگ‌ و چوب‌ در آنجا ساخت،‌ معبدی‌ که‌ به‌ مدد خداوند با قوت‌های‌ فوق‌ بشری‌ بنا‌ شده‌، صدای ‌چکش‌ و تبر و آلات‌ آهنی به وقت ساخت‌ از آن‌ مسموع‌ نمی‌گردید (اول‌ِ پادشاهان‌ 6/ 7). سلیمان ‌تابوت‌ عهد حاوی نسخه اصلی تورات و ماترک موسی(ع) را در آن‌ نهاد.

در قرآن مجید، استخدام جن و باد و قوّات فوق بشری برای حضرت سلیمان برای ساخت پرستشگاه اشاره شده است:

و باد را مسخّر سلیمان کردیم. بامدادان یک ماهه راه مى‏رفت و شبانگاه یک ماهه راه. و چشمه مس را برایش جارى ساختیم و گروهى از دیوها به فرمان پروردگارش برایش کار مى‏کردند و هر که از آنان سر از فرمان ما مى‏پیچید به او عذاب آتش سوزان را مى‏چشانیدیم. براى وى هر چه مى‏خواست از بناهاى بلند و تندیس‌ها و کاسه‏هایى چون حوض و دیگ‌هاى محکم بر جاى، مى‏ساختند. اى خاندان داود! سپاسگزار باشید و اندکى از بندگان من سپاسگزارند (سبأ/ 12 و 13).

وَ لِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شهْرٌ وَ أَسَلْنَا لَهُ عَینْ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَینْ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَن یَزِغْ مِنهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیر * یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن محَّارِیبَ وَ تَمَاثِیلَ وَ جِفَانٍ کاَلجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِیَتٍ اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّکُور *

در این خصوص موارد دیگری نیز در قرآن مذکور است (نگا. انبیاء/ 81 و 82 ـ نمل/ 17 ـ ص/ 36 تا 40).

باید توجه کرد که کلیات ساخت معبد در اقوام مختلف، در قرآن مورد تأیید قرار گرفته است. یکی از وظایف پیامبران این بوده است تا عبادتگاهی خاص برای پرستش خداوند بنا کند. این موضوع در دو آیه از سورۀ حج مؤکد گشته است:

و براى هر امتى عبادتگاهی نهادیم تا نام خدا را بر حیوانات بسته‌زبان که روزیشان کرده است یاد کنند، پس معبود شما خداى یگانه است، مطیع او شوید و فروتنان را بشارت ده (حج/ 34). وَ لِکُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکاً لِّیَذْکُرُواْ اسْمَ اللهِ عَلىَ‏ مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الأنْعَامِ فَإلَهُکمُ إلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أسْلِمُواْ و بَشِّرِ الْمُخْبِتِین.

برای هر امتی عبادتگاهی مقرر کردیم تا او را عبادت کنند (حج/ 67). لِّکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکا هُمْ نَاسِکُوهُ.

معبد سلیمان نهایتاً در سال 586 قبل از میلاد توسط سپاه بخت النصر به همراه شهر اورشلیم ویران شد. این‌ معبد فقط 424 سال‌ دوام‌ داشت‌ و بنی‌اسرائیل در این مدت،‌ باطن‌ دین‌ را رها نموده‌ به‌ ظاهر آن‌ بسنده‌ می‌کردند و به معبد سلیمان‌ مفاخرت می‌کردند.

چگونه یهودیان بت‌پرست شدند


خداوند حکیم در این‌ ایام‌ در میان‌ یهودیان‌ ساکن‌ سامره (شومرون)‌ که‌ آشکارا بت‌ می‌پرستیدند حضرت ایلیا (الیاس‌) و شاگردش الیَسَع‌ را برانگیخت، و در میان‌ یهودیان‌ اورشلیم‌ نیز اشعیاء و ارمیاء و حزقیال‌ را. لیکن‌ یهود به‌ این‌ انبیاء گوش ‌نگرفتند و حضرت اشعیاء(ع) را با اره‌ دو پاره‌ کردند[4] و ارمیاء نبی را مضروب و محبوس نمودند (ارمیاء 20/ 1 و 2). آنها در پاسخ موعظات انبیاء به ایشان می‌گفتند که ما اسبان‌ تیزرو مهیا کرده‌ایم‌ که‌ با آنها خواهیم‌ گریخت‌. لیکن‌ خداوند به‌ واسطه اشعیاء(ع‌) بدیشان‌ فرمود که‌ عقوبت خدا ناگهانی‌ خواهد آمد؛ مثل‌ فرو ریختن‌ دیوار بر اثر شکافی‌ که‌ در آن‌ رخ‌ نموده‌ باشد (اشعیاء 30/ 12 تا 17). و خداوند بخت‌النصر پادشاه‌ بابل‌ را بر آنها مسلط‌ کرد و او فردی‌ خونریز بود، و بر زبان‌ ارمیاء نبی‌(ع‌) حتی نام او را پیش‌تر‌ اعلام‌ نمود:

خداوند می‌گوید مرا اطاعت‌ ننمودید بلکه‌ خشم‌ مرا به‌ اعمال‌ دست‌های‌ خویش‌ برای ‌بلای‌ خود به‌ هیجان‌ آوردید. بنابراین‌ یهوه‌ صَبایوت‌ [خداوند سپاهان‌][5] چنین ‌می‌گوید: چونکه‌ کلام‌ مرا نشنیدند خداوند می‌گوید اینک‌ من‌ فرستاده‌ تمامی‌ِ قبایل‌ شمال‌ را با بنده خود نَبوکَد‌ نَصَّر پادشاه‌ بابل‌ گرفته‌ ایشان‌ را به‌ این‌ زمین‌ و بر ساکنانش‌ و بر همه امّت‌هایی‌ که‌ به‌ اطراف‌ آن‌ می‌باشند خواهم‌ آورد و آنها را بِالکل‌ هلاک‌ کرده‌، دهشت‌ و مسخره‌ و خرابیِ‌ ابدی‌ خواهم‌ ساخت‌. و از میان‌ ایشان‌ آواز شادمانی‌ و آواز خوشی‌ و صدای‌ داماد و صدای‌ عروس‌ و صدای‌ آسیا و روشنایی ‌چراغ‌ را نابود خواهم‌ گردانید. و تمامی‌ این‌ زمین‌ خراب‌ و ویران‌ خواهد شد و این ‌قوم‌ها هفتاد سال‌ پادشاه‌[های] بابل‌ را بندگی‌ خواهند نمود. و خداوند می‌گوید که‌ بعد از انقضای‌ هفتاد سال‌ من‌ بر پادشاه‌ بابل‌ و بر آن‌ امّت‌ و بر زمین‌ کلدانیان‌ عقوبت‌ گناه‌ ایشان‌ را خواهم‌ رسانید. (ارمیاء 25/ 7 تا 12)

من‌ جهان‌ و انسان‌ و حیوانات‌ را که‌ بر روی‌ زمینند به‌ قوت‌ عظیم‌ و بازوی‌ افراشته ‌خود آفریدم‌ و آن‌ را به‌ هر که‌ در نظر من‌ پسند آمد بخشیدم‌. و الان‌ من‌ تمامیِ‌ این ‌زمین‌ها را به‌ دست‌ بنده خود نبوکد‌ نَصَّر پادشاه‌ بابل‌ دادم‌ و نیز حیوانات‌ صحرا را به ‌او بخشیدم‌ تا او را بندگی‌ نمایند. و تمامیِ‌ امت‌ها او را و پسرش‌ و پسر پسرش‌ را خدمت‌ خواهند نمود تا وقتی‌ که‌ نوبت‌ زمین‌ او نیز برسد. (ارمیاء 27/ 5 تا 7)

در سال‌ 586 قبل‌ از میلاد، بخت‌النصر پادشاه بابل از پی‌ هوای‌ نفس‌ خود با سپاهیان بسیار بر اورشلیم‌ تاخت‌ و شهر را نابود کرده‌، معبد سلیمان را به‌ آتش‌ کشید. سپاه بابل اکثر یهودیان‌ را کشت و تنها‌ چهل‌ هزار نفر را زنده نگاه داشت که آنها را به اسیری گرفته‌، به‌ جهت‌ غلامی‌ و کنیزی‌ با خود به‌ بابل‌ بردند.‌

وقتی خداوند معبد با عظمت سلیمان را به دشمنان این قوم واگذار کرد تعبیرش آن بود که دیگر عبادت یهودیان را نمی‌خواهد. این، سخن خداوند است که به توسط یکی از انبیاء بیان شده است.

*امیر اهوارکی


پانوشت‌ها:

[1]. در خصوص ظهور مکرر انبیای کذبه در یهود، به صحیفه ارمیاء ابواب 14 و 23 و 27 تا 29 و همچنین صحیفه حزقیال ابواب 13 و 14 مراجعه فرمایید. بعد از عروج حضرت عیسی(ع) نیز افراد کاذبی همچون پولس پدیدار شدند که خود را فرستاده عیسی می‌خواندند. جالب توجه اینکه حضرت عیسی(ع) پیش‌تر در خصوص ظهور این انبیای کذبه تحذیر داده بود (نگا. متّی 7/ 15 و 16 ـ 24/ 5 و 11 و 24 ـ مرقس 13/ 22 و 23 ـ لوقا 17/ 1 و 2). بعدها پطرس وصیّ عیسی(ع) نیز خبر می‌دهد که این امر واقع شده است (نامه دوم پطرس 2/ 1).

[2]. برای دانستن اینکه تورات موسی(ع) حاوی مواعظ و هدایت‌های مفصلی بوده است، به این آیات قرآن رجوع فرمایید: مائده/ 44 و 66 ـ انعام/ 154 ـ اعراف/ 145 و 154 ـ انبیاء/ 48. و در این مورد که کاتبان در نسخه‌برداری از تورات اصلی، فقط جملات اندکی را روی کاغذهای خود نوشته برای مردم می‌خواندند و اکثر آن را پنهان می‌کردند نگا. انعام/ 91 و مائده/ 15.

[3]. این موضوع در قرآن مجید نیز مذکور است، نگا. اعراف/ 160 و 168: ﴿وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتىَ‏ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ... وَ قَطَّعْنَاهُمْ فىِ الأَرْضِ أُمَمًا ...

[4]. به مدخل‌های إشَعیاء و ارّه در قاموس کتاب مقدس نوشتۀ جیمز هاکس رجوع فرمایید.

[5]. نگا. کتاب اول سموئیل 17/ 45 و نیز به ترجمه عبری به فارسی مزامیر داوود چاپ انجمن کلیمیان ایران، 1379، در ذیل مزمور 24/ 10 که این عبارت را به همین صورت ترجمه نموده‌اند.

چگونه یهودیان تابوت عهد را از دست دادند؟

این مطلب را عینا از سایت خبرگزاری مشرق برداشتم لذا از دست‌اندرکاران آن سایت نهایت تشکر را دارم. 
بررسی مالکیت فلسطین در تورات/5
و خداوند می‌گوید که بار دیگر تابوت عهد یَهُوه را ذکر نخواهند کرد و آن را زیارت نخواهند نمود و بار دیگر ساخته نخواهد شد.

گروه فرهنگی مشرق ـ صهیونیست‌ها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان می‌دهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیلۀ حضرت موسی(ع) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنی‌اسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنی‌اسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(ع) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دوم تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از آنکه حضرت عیسی(ع) با یهودیان اتمام حجّت کرد، بلای بزرگ خداوند به توسط رومیان بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. تنها راه بازگشت یهود به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیه هشتم سوره إسراء استنباط می‌شود (عَسىَ‏ رَبُّکُم‏ أَن یَرْحَمَکُم وَ إنْ عُدتُم عُدْنَا).

یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که تا هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیست‌ها را بررسی کند.

********

همانطور که در قسمت قبل گفتیم، یهودیان به دلیل گناهانشان به عقوبت خداوند دچار شدند، همانطور که در موسی(ع) و انبیاء در این خصوص پیشگویی کرده و تحذیر داده بودند. بدین ترتیب بخت النصر در سال 586 قبل از میلاد به اورشلیم حمله کرد و این شهر را ویران نمود؛ معبد سلیمان را به آتش کشید و بسیاری از یهود را از دم تیغ گذرانید و الباقی آنها را اسیر گرفت و به بابل برد.

چگونه یهودیان تابوت عهد را از دست داد؟


تابوت عهد

مهمترین و گرانبهاترین شیئی که در اندرونی معبد سلیمان نگاه داشته میشد، «تابوت عهد» بود یعنی همان توراتی که حضرت موسی(ع) به نزد علمای این قوم به ودیعت نهاد. این تابوت در اندرونیِ محراب معبد در مکانی به نام قدسُ الاقداس نگاه داشته میشد، جایی که کاهنان برگزیده فقط یک نوبت در سال بدانجا وارد میشدند.[1] تابوت عهد همچون قلب تپندۀ معبد بود و معبد دوم یهود این «قلب» را فاقد بود.

از سال 586 تاکنون، درست 2600 سال میگذرد و در این مدت، از تابوت عهد (الواح‌ تورات)‌ خبری نیست. یهودیان، این مهمترین و گران بهاءترین شیء جهان را که معجزه مسلّم خداوند است، از دست دادند. لذا توراتی که یهودیان اکنون به آن استناد میکنند، بدون سند است. (راقم البته قصد ندارد تا به نفی کامل تورات حالیه بپردازد. چرا که به لطف خداوند، حقیقت از این تورات محو نشده است. لهذا همانطور که در قسمت اول از این مقاله استدلال شد همین تورات کنونی یهود برای اثبات حقایق، کافی است).

از دست دادن تابوت عهد، یکی از عقوبت‌های مهم یهود بود که پیش‌تر توسط حضرت ارمیاء(ع) بدیشان اخطار شده بود. طبق این پیشگویی، خداوند بعد از اسارت دوم یهود (= اسارت بابلی) آنها را امداد می‌کند تا بارور و کثیر شوند (إسراء/ 6)[2] لکن تابوت عهد را بار دیگر به آنها نخواهد داد:

و خداوند میگوید که چون در زمین افزوده و بارور شوید در آن ایام بار دیگر تابوت عهد یهوه را به زبان نخواهند آورد و آن به خاطر ایشان نخواهد آمد و آن را ذکر نخواهند کرد و آن را زیارت نخواهند نمود و بار دیگر ساخته نخواهد شد. (ارمیاء 3/ 16).

چگونه یهودیان تابوت عهد را از دست داد؟


ذکر اهمیت تابوت عهد که به «صندوق سکینه» یا «تابوت شهادت» (سفر خروج 30/ 26) نیز مسمّی گشته، گفتاری جداگانه می‌طلبد. لکن در اینجا ناگزیر از ذکر اشاراتی هستیم.

تابوت عهد را فرشتگان خدا، حمل و محافظت می‌کردند (عهد عتیق: 1سموئیل 4/ 4 ـ قرآن: بقره/ 248). هیچ انسانی بجز کاهنان تقدیس‌شده، حق نداشت حتی به چوب این تابوت دست بزند (خروج 30/ 29) تا چه رسد به رؤیت یا لمس تورات درونش. و خداوند از طریق حضرت موسی(ع) به بنی‌اسرائیل آموخت که جنس تابوت و اندازه‌های آن و شکل ساختن و طریقۀ حمل و نقلش چگونه باید باشد:

و تابوتی‌ از چوب‌ شطیم‌ بسازند که‌ طولش‌ دو ذراع‌ و نیم‌، و عرضش‌ یک‌ ذراع‌ و نیم‌ و بلندیش‌ یک‌ ذراع‌ و نیم‌ باشد. و آن‌ را به‌ طلای‌ خالص‌ بپوشان‌. آن‌ را از درون‌ و بیرون‌ بپوشان‌، و بر زبرش‌ به‌ هر طرف‌، تاجی‌ زرین‌ بساز. و برایش‌ چهار حلقۀ زرین‌ بریز، و آنها را بر چهار قائمه‌اش‌ بگذار، دو حلقه‌ بر یک‌ طرفش‌ و دو حلقه‌ بر طرف‌ دیگر. و دو عصا از چوب‌ شطیم‌ بساز، و آنها را به‌ طلا بپوشان‌. و آن‌ عصاها را در حلقه‌هایی‌ که‌ بر طرفین‌ تابوت‌ باشد بگذران‌، تا تابوت‌ را به‌ آنها بردارند. و عصاها در حلقه‌های‌ تابوت‌ بماند و از آنها برداشته‌ نشود. و آن‌ شهادتی‌ را که‌ به‌ تو می‌دهم‌ [تورات]، در تابوت‌ بگذار (خروج 25/ 10 تا 16).

اینکه جزئیات ساخت تابوت عهد از سوی خداوند بیان شده است نشاندهندۀ اهمیت این موضوع است. یکی از علل آن می‌تواند این باشد که یهودیان و خصوصاً علمای آنها، همواره نمونه‌ای از جلال خداوند را در منظر خود داشته باشند (1سموئیل 4/ 22).

یهود پیش از حمله بخت‌النصر نیز تابوت عهد را از دست داده بودند. در جنگی که میان ایشان و ساکنان قبلی فلسطین در حدود سیصد سال بعد از حضرت موسی(ع) در شهر افیق درگرفت، تابوت به دست دشمنانشان افتاد. آنها تابوت را به شهرشان «اشدود» بردند و همان زمان بود که بلایای عظیمی بر آن دیار رخ نمود؛ بت‌هایشان سقوط کرد و جمعی از مردمان بیت‌شمس که به درون تابوت نظر انداخته بودند مردند. نهایتاً دشمنان یهود پس از هفت ماه، تابوت عهد را بر عرابه‌ای نهاده به سمت بنی‌اسرائیل روانه کردند (1سموئیل، باب 4). در حواشی حکومت طالوت (شائول)، قرآن مجید به این واقعه اشارهای کرده است (بقره/ 247 و 248).

چگونه یهودیان تابوت عهد را از دست داد؟

[داوود تابوت را به اورشلیم باز می‌گرداند]

چندین سال بعد، حضرت داوود(ع) تابوت را به اورشلیم برد و آنجا را پایتخت خود کرد. در مسیر حمل و نقل، مردی به نام عُزّه، دست بر تابوت دراز نموده آن را لمس کرد که خداوند سبحان عقوبتش فرمود و فوراً بمرد (2سموئیل 6/ 6 و 7). بعد از رحلت داوود(ع) پسرش سلیمان(ع) معبد خداوند (هیکل) را ساخت و سپس تابوت را در قدس الاقداس قرار داد و تا ویرانی معبد به دست بخت ‌النصر در آنجا می‌بود. و از آن پس کسی از تابوت عهد خبر ندارد.

در کتاب دوم باروک (متعلق به قانون سریانی) که از متون غیررسمی عهد عتیق (سود آپوکریفا) است آمده که این بخت النصر نبود که اورشلیم و معبد سلیمان را ویران کرد بلکه خداوند فرشتگان خود را فرستاد و دیوارهای شهر را فرو ریخته و گنجینه‌های آن را در جایی پنهان کردند.[3]

در هالیوود چند فیلم در خصوص جست‌وجو از تابوت عهد ساخته شده است:

1. مهاجمان صندوقچه گمشده/ استیون اسپیلبرگ (1981)، با بازی هریسون فورد

2. گنجینۀ ملی/ جان ترتلتاب (2004)، با بازی نیکلاس کیج


چگونه یهودیان تابوت عهد را از دست داد؟

[حمل کردن تابوت عهد توسط لاویان در زمان جنگ اریحه ـ نقاشی قرن هجدهم]


تابوت عهد در نزد امام زمان(عج) است

علت اصلی حفاریهای اخیر صهیونیست‌ها در ذیل مسجد الاقصی پیدا کردن تابوت عهد است. آنها گمان دارند که تابوت در جایی از شهر قدس، مخفی شده و خاک می‌خورد! در حالیکه پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بارها اظهار کرده‌اند که تابوت عهد موسی(ع) در نزد این خاندان مبارک است. مثلاً در کتاب الارشاد نوشته شیخ مفید نقل است که امام صادق(ع) در وقتی که علیه امامان دروغین زیدیه، احتجاج میکرد اینچنین فرمود:

همانا نزد من است شمشیر رسول خدا (ص)، و همانا پیش من است پرچم و جوشن‏ و خود و زره پیغمبر (ص) اگر اینان راست میگویند نشانه‏اى که در زره پیغمبر (ص) است چیست؟ همانا پرچم ظفر بخش رسول خدا (ص) نزد من است، و همانا الواح موسى و عصایش نزد من است، همانا انگشتر سلیمان بن داود نزد من است، همانا پیش من است آن طشتى که موسى در آن قربانى می‌کرد، همانا نزد من است آن نامى که رسول خدا (ص) هر گاه آن نام را میان مسلمانان و مشرکین (در جنگ) می‌نهاد هیچ چوبه تیرى از مشرکان به مسلمانان نمی‌رسید، و همانا نزد من است همان نمونه (یعنى اسلحه‏هاى پیغمبران گذشته) که فرشتگان آوردند، و داستان اسلحه در میان ما همانند تابوت است در میان بنى‌اسرائیل که بر در هر خاندانى که تابوت در آن بود نبوت در همان خاندان بود، و به هر کس از ما که اسلحه به او برسد امامت به او داده شود، و همانا پدرم زره رسول خدا (ص) را پوشید دامنش اندکى به زمین می‌کشید، و من نیز آن را پوشیدم همچنان بود، و قائم ما کسى است که چون آن را بپوشید به اندازه قامتش باشد ان شاء الله (شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، ج 2، ص 181 و 182).

همانا نزد ما است جفر احمر (سرخ) و جفر ابیض (سفید) و مصحف فاطمه علیها السّلام، و همانا در پیش ما است جامعه که در آن است آنچه مردم بدان محتاجند. (پس شرح و توضیح این سخنان را از آن حضرت پرسیدند.) فرمود: اما «غابر» علم به آینده است، و اما «مزبور» علم به گذشته است، و اما افتادن در دل‌ها آن الهام است، و اما تأثیر در گوش پس آن سخن گفتن فرشتگان است که سخن ایشان را مى‏شنویم و خودشان را نمى‏بینیم، و اما جفر سرخ آن ظرفى است که در آن است اسلحه رسول خدا، و بیرون نخواهد آمد تا قائم ما خانواده بپا خیزد، و اما جفر سفید آن ظرفى است که در آن است تورات موسى و انجیل عیسى و زبور داود و کتاب‌هاى پیشین خدا، و اما مصحف فاطمه علیها السّلام پس در آن است آنچه از این پس پیش آید و نام هر سلطانى که تا روز قیامت سلطنت کند. و اما جامعه، پس آن طوماری است به درازى هفتاد ذراع که رسول خدا (ص) آن را از دو لب مبارک خود املاء فرموده و على بن ابى‌طالب علیه السلام به دست خود آن را نوشته، در آن است به خدا همه آنچه مردم تا روز قیامت بدان محتاجند، تا اینکه حکم جریمه خراش و زدن یک تازیانه و نصف تازیانه نیز در آن موجود است (همان، صص 180).

حضرت امام حسین(ع) طبق زیارت وارث از موسی(ع) ارث برده است. این میراث از طریق حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت امیرالمؤمنین(ع) به آن حضرت رسیده است:

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ الله السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ الله السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ الله السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُوسَى کَلِیمِ الله السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِیسَى رُوحِ الله السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ الله السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیِّ الله‏.

ما مسلمانان عقیده داریم که برهان حضرت مهدی(عج) برای قوم یهود، آوردن تابوت عهد خواهد بود و حجّت او بر مسیحیان، خود شخصِ عیسی(ع) است که به یاری آن حضرت، کمر خواهد بست.

برهان تابوت عهد، در تاریخ یهود سابقه دارد. در زمان سموئیل نبی(ع) یهودیان تابوت را در جنگی از دست داده بودند (اول سموئیل 4/ 11) و از مکانش خبر نداشتند. در این زمان حضرت سموئیل(ع) به اصرار یهود پذیرفت تا پادشاهی برای ایشان منصوب کند. او طالوت (شائول) را به حکمرانی نصب کرد اما یهودیان او را نمیپذیرفتند تا اینکه سموئیل به آنها خبر داد که نشانۀ آنکه خداوند، طالوت را بر شما ریاست داده آن است که تابوت عهد به سوی شما برمیگردد. خداوند در قرآن کریم از این موضوع خبر داده است:

پیغمبرشان به آنها گفت: خدا طالوت را پادشاه شما کرد. گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهى باشد؟ ما سزاوارتر از او به پادشاهى هستیم و او را دارایى چندانى نداده‏اند. گفت: خدا او را بر شما برگزیده است و به دانش و توان او بیفزوده است، و خدا پادشاهیش را به هر که خواهد دهد که خدا دربرگیرنده و داناست. پیغمبرشان گفت که نشان پادشاهى او این است که تابوتى که سکینه پروردگارتان و باقى میراث خاندان موسى و خاندان هارون در آن است و فرشتگانش حمل مى‏کنند، نزد شما آید. اگر مؤمن باشید این براى شما عبرتى است (بقره/ 247 و 248).

وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُواْ أنىَ‏ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نحْنُ أحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إنَّ اللهَ اصْطَفَئهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فىِ الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللهُ یُؤْتىِ مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَ اللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ * وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إنَّ ءَایَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسىَ‏ وَ ءَالُ هَرُونَ تحْمِلُهُ الْمَلَئکَةُ إنَّ فىِ ذَالِکَ لاَیَةً لَّکُمْ إن کُنتُم مُّؤْمِنِین *

*امیر اهوارکی

پانوشت:

[1]. برای نمونه، در قرآن و انجیل لوقا به ماجرای ورود زکریا(ع) به قدس الاقداس اشاره‌ای شده است که در آن وقت فرشتۀ خداوند بر او ظاهر گشته به تولد یحیی(ع) بشارت داد. نگا. آلعمران/ 39 ـ مریم/ 11 ـ لوقا 1/ 8 تا 23.

[2]. در قرآن مجید به این امداد خداوند پس از قتل عام نخست یهود تصریح شده است: ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیهِمْ وَ أمْدَدْنَاکُم بِأمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاکُمْ أکْثرَ نَفِیرًا (إسراء/ 6). پس برای شما تاختن بر ایشان را باز آوردیم و شما را با مال و پسران امداد کردیم و نفوس شما را افزون گردانیدیم. در این خصوص به مقالۀ دیگری از راقم رجوع کنید: آیا دو عقوبت یهود در سورۀ إسراء تحقق یافته است؟

[3]ویکی پدیا، مدخل هیکل سلیمان