اطلاعات عمومی

اطلاعات عمومی در همه موارد

اطلاعات عمومی

اطلاعات عمومی در همه موارد

پنج دلیل برای Shut Down شدن اتفاقی لپ‌تاپ شما

آیا رایانه یا لپ‌تاپ شما این روز‌ها‌ اتفاقی خاموش می‌شود؟ شاید برای این رویداد، دلایل بسیاری در ذهن شما باشد. شاید اقدام به از نو نصب کردن سیستم عامل کرده‌اید؛ اما مشکل همچنان پابرجاست! تا هنگامی که دلیل این اتفاق را نمی‌دانید، دست نگه دارید و دستگاه خود را به تعمیرگاه نبرید! شاید یکی از این پنج دلیل منجر به خاموشی اتفاقی لپ‌تاپ شما می‌شود.


آیا رایانه یا لپ‌تاپ شما این روز‌ها‌ اتفاقی خاموش می‌شود؟ شاید برای این رویداد، دلایل بسیاری در ذهن شما باشد. شاید اقدام به از نو نصب کردن سیستم عامل کرده‌اید؛ اما مشکل همچنان پابرجاست! تا هنگامی که دلیل این اتفاق را نمی‌دانید، دست نگه دارید و دستگاه خود را به تعمیرگاه نبرید! شاید یکی از این پنج دلیل منجر به خاموشی اتفاقی لپ‌تاپ شما می‌شود.
به گزارش «تابناک» خاموشی اتفاقی PC یا لپ‌تاپ برای هر کاربری، چیزی تشویش آور و نگران کننده است. بسیاری از کاربران ‌آن ‌را ناشی از جریان برق یا خرابی سیستم عامل ‌می‌‌دانند. البته شاید این یکی از دلایل این موضوع باشد و ‌کاربران درست حدس زده باشند؛ اما همیشه این گونه نیست.

نکته اساسی ‌اینجاست که رایانه‌ها چیز‌های شگفت‌انگیز‌تر از آنند که ما بیشتر فکر می‌کنیم. یکی از این شگفتی‌ها، مربوط به سیستم «خود صیانتی» یا Self-Protecting آن‌ها می‌شود که در مواقع حساس و بحرانی سیستم را به کلی خاموش یا Shut Down می‌کنند. ‌در اینگونه مواقع باید از خاموش شدن دستگاه خود خوشحال باشید.

اما چه چیز منجر به فعال شدن ساز و کار خود صیانتی در رایانه و لپ‌تاپ می‌شود؟ مثل همیشه همراه ما باشید تا پنج دلیل اصلی این موضوع را برای شما افشا کنیم!
پنج دلیل برای Shut Down شدن اتفاقی لپتاپ شما

1 – درجه حرارت بالاتر از میزان معمول سیستم

یکی از نخستین و بارز‌ترین دلایل خاموشی اتفاقی سیستم به ویژه ‌هنگام انجام فعالیت‌های گرافیکی مانند بازی، حرارت بیش از معمول یا به اصطلاح Over-Heating سیستم است. این موضوع به ویژه در ‌لپ‌تاپ بیشتر صدق می‌کند و معمولا گرفتگی منافذ سیستم یا ضعف فن از دلایل عمده و اصلی آن است‌.

پنج دلیل برای Shut Down شدن اتفاقی لپتاپ شما
موضوع حرارت بیش از اندازه، به قدری برای سیستم خطر‌ساز است که اکنون تقریبا همه دستگاه‌ها مکانیزم خاموشی خودکار را برای مقابله با این موضوع ‌دارند. برای حل این معضل نخست باید دلیل اصلی آن را بدانید، شاید فن دستگاه به خوبی عمل نمی‌کند یا منافذ دستگاه برای ورود و خروج هوا با انواع و اقسام اجرام گرفته شده باشد. اگر این موضوع درست است، هم منافذ و هم فن دستگاه را در صورت دسترسی به خوبی و با دقت پاکسازی کنید‌.

۲ ـ نقص فنی یکی از سخت‌افزار‌ها


یکی دیگر از دلایل عمده خاموشی اتفاقی دستگاه، ‌نقص سخت افزاری است؛ بنابر‌این، اگر به تازگی اقدام به نصب سخت افزاری جدید کرده‌اید، این امر می‌تواند دلیل اصلی خاموشی اتفاقی دستگاه باشد. این سخت افزار را بیرون کشیده و آن را به صاحبش واگذارید.
پنج دلیل برای Shut Down شدن اتفاقی لپتاپ شما

سخت‌افزارهای اصلی که در این مورد باید مد نظر داشته باشید، عبارتند از: RAM، CPU، Mainboard و کارت گرافیکی. همچنین گاهی این موضوع مربوط به Power دستگاه نیز می‌تواند باشد.

۳ ـ ولتاژ نامناسب شارژر


اگر ‌روی لپ‌تاپ خود با موضوع خاموشی اتفاقی روبه‌رو هستید، ‌می‌تواند ناشی از ولتاژ نامناسب شارژر شما باشد، به ویژه هنگامی که ‌بازی می‌‌کنید، این نکته را باید در نظر داشته باشید که برخی از بازی‌های رایانه‌ای به ولتاژ بالاتر‌ از حد معمول نیاز دارند.
 
پنج دلیل برای Shut Down شدن اتفاقی لپتاپ شما
بازی‌ها از آنجا‌ که سخت‌افزارهای اصلی سیستم را به شدت به کار می‌گیرند، برق قوی‌تر و با ثبات‌تری ‌نیاز دارند، به ویژه‌ که این بازی‌ها سرعت گردش فن را نیز به بالاترین میزان می‌رسانند؛ اما اگر در مواردی غیر از ‌بازی با خاموشی اتفاقی روبه‌رو می‌شوید، باز هم خرابی شارژر یا ولتاژ نامناسب آن می‌تواند یکی از دلایل اصلی باشد.

۴ ـ خرابی یا از کار افتادن درایور گرافیک یا Display


نصب سیستم عامل جدید و تغییر درایور کارت گرافیک یا Display نیز می‌تواند از جمله دلایل اصلی خاموشی بی‌مورد باشد، به ویژه اگر کمی هم با تنظیمات BIOS سر و کله زده باشید.
پنج دلیل برای Shut Down شدن اتفاقی لپتاپ شما
برای فهمیدن اینکه مشکل از درایور است یا نه، یک راه این است که به دنبال فایل‌های dump در سیستم و پس از خاموشی اتفاقی بگردید. این فایل‌ها چیز‌های بسیاری برای گفتن به شما دارند.

۵ ـ و مثل همیشه: بدافزار‌ها


یکی دیگر از دلایل اصلی اما نادر خاموشی اتفاقی، می‌تواند وجود یک بدافزار بر روی سیستم باشد. برخی از این بدافزار‌ها اقدام به خاموش و روشن کردن دستگاه می‌کنند.
پنج دلیل برای Shut Down شدن اتفاقی لپتاپ شما

این موضوع معمولا در مواردی رخ می‌دهد که کلید خاصی را فشار دهید یا برنامه خاصی را اجرا نمایید. در این شرایط بد‌افزار برای حفاظت از خود یا انجام کاری خاص، سیستم را خاموش می‌کند. راه چاره تنها اتکا به یک نرم‌افزار امنیتی قوی و قابل اعتماد است. 

انتقال App‌ها و بازی‌ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

یکی از مشکلاتی که بیشتر کاربران گوشی‌های ویندوز فون با آن روبه‌رو هستند، مشکل کمبود حافظه داخلی این گوشی‌های هوشمند است. از همین جهت، داشتن یک کارت حافظه جانبی برای بیشتر این گوشی‌ها، ‌امری ضروری است؛ اما یک راه اصلی برای جبران این مشکل، انتقال App‌ها و بازی‌ها از روی حافظه گوشی به حافظه SD است.

کد خبر: ۴۲۹۱۹۱
تاریخ انتشار: ۰۴ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۰ - 26 August 2014
انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)
یکی از مشکلاتی که بیشتر کاربران گوشی‌های ویندوز فون با آن روبه‌رو هستند، مشکل کمبود حافظه داخلی این گوشی‌های هوشمند است. از همین جهت، داشتن یک کارت حافظه جانبی برای بیشتر این گوشی‌ها، ‌امری ضروری است؛ اما یک راه اصلی برای جبران این مشکل، انتقال App‌ها و بازی‌ها از روی حافظه گوشی به حافظه SD است.
به گزارش «تابناک»، همزمان با به‌روز شدن وین فون به نسخه ۸.‌۱ اکنون این قابلیت در این گوشی‌های هوشمند وجود دارد که به سادگی برای آزاد کردن حافظه، App‌ها و Game‌ها را از حافظه داخلی به حافظه SD منتقل کنید. البته در صورت لزوم، عکس این کار نیز امکان‌پذیر است.

و البته این موضوع هنگامی حیاتی می‌شود که در نظر آوریم ‌احتمالا حافظه داخلی وین فون‌های آینده از ۸ گیگابایت احتمالا به ۴ گیگابایت کاهش خواهد یافت. در اینجا شما را با نحوه انتقال App‌ها و بازی‌ها از حافظه داخلی دستگاه به حافظه SD آشنا می‌سازیم.
انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

برای این منظور، باید از ابزار Storage Sense استفاده کنید. به مرکز فرماندهی وین فون یعنی Settings بروید و ابزار Storage Sense را اجرا کنید. این ابزار مدیریت حافظه بر روی وین فون را بر عهده دارد.

انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

انتقال یک APP یا بازی به تنهایی

برای انتقال App‌ها به شکل انفرادی به ترتیب این کارها را انجام می‌دهیم؛ پس از ورود به Storage Sense ‌روی گزینه phone و سپس بر روی گزینه app and games ضربه بزنید و منتظر بمانید تا فهرست بازی‌ها و App‌های موجود بر روی حافظه گوشی نمایش داده شده و بروز‌رسانی شود. برنامه یا app‌ای را که می‌خواهید منتقل کنید، برگزیده‌ و بر روی دکمه Move to SD ضربه بزنید.

انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

انتقال App ها و بازی‌ها به شکل دسته‌جمعی

برای انتقال app‌ها و بازی‌ها، دسته جمعی به جای انتخاب یک app بر روی آیکون منو ضربه بزنید و گزینه multi-select را انتخاب کنید. با این کار، Check Box‌ها برای انتخاب app‌ها نمایش داده می‌شود. هر تعداد برنامه که مد نظر دارید و یا همه آن‌ها را انتخاب کنید و بر روی دکمه Move to SD ضربه بزنید.

انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

فرایند انتقال آغاز می‌شود و بسته به تعداد App‌ها زمان آن متفاوت است.

نصب مستقیم App‌ها و بازی‌ها ‌روی SD

این مورد در دو حالت روی می‌دهد؛ هنگامی که حافظه داخلی دستگاه به شدت محدود باشد ابزار Store از شما می‌خواهد، ‌App‌های جدید را بر روی SD ذخیره کنید. همچنین زمانی که برای نخستین بار SD را در ‌دستگاه ‌می‌گذارید، گوشی این گزینه را برای شما به نمایش در‌می‌آورد.

راه دوم اینکه از‌‌ همان ابزار Storage Sense برای نصب مستقیم App‌ها ‌روی SD استفاده و پس از ورود به این ابزار در بخش پایین صفحه، گزینه‌های مربوط به ذخیره‌سازی App‌ها و تصاویر و... را بر روی SD تنظیم کنید.
انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

به همین سادگی شما ‌خواهید توانست، ‌فضای چشمگیری را بر روی گوشی هوشمند وین فون خود آزاد کنید.

انتقال App‌ها و بازی‌ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

یکی از مشکلاتی که بیشتر کاربران گوشی‌های ویندوز فون با آن روبه‌رو هستند، مشکل کمبود حافظه داخلی این گوشی‌های هوشمند است. از همین جهت، داشتن یک کارت حافظه جانبی برای بیشتر این گوشی‌ها، ‌امری ضروری است؛ اما یک راه اصلی برای جبران این مشکل، انتقال App‌ها و بازی‌ها از روی حافظه گوشی به حافظه SD است.

کد خبر: ۴۲۹۱۹۱
یکی از مشکلاتی که بیشتر کاربران گوشی‌های ویندوز فون با آن روبه‌رو هستند، مشکل کمبود حافظه داخلی این گوشی‌های هوشمند است. از همین جهت، داشتن یک کارت حافظه جانبی برای بیشتر این گوشی‌ها، ‌امری ضروری است؛ اما یک راه اصلی برای جبران این مشکل، انتقال App‌ها و بازی‌ها از روی حافظه گوشی به حافظه SD است.
به گزارش «تابناک»، همزمان با به‌روز شدن وین فون به نسخه ۸.‌۱ اکنون این قابلیت در این گوشی‌های هوشمند وجود دارد که به سادگی برای آزاد کردن حافظه، App‌ها و Game‌ها را از حافظه داخلی به حافظه SD منتقل کنید. البته در صورت لزوم، عکس این کار نیز امکان‌پذیر است.

و البته این موضوع هنگامی حیاتی می‌شود که در نظر آوریم ‌احتمالا حافظه داخلی وین فون‌های آینده از ۸ گیگابایت احتمالا به ۴ گیگابایت کاهش خواهد یافت. در اینجا شما را با نحوه انتقال App‌ها و بازی‌ها از حافظه داخلی دستگاه به حافظه SD آشنا می‌سازیم.
انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

برای این منظور، باید از ابزار Storage Sense استفاده کنید. به مرکز فرماندهی وین فون یعنی Settings بروید و ابزار Storage Sense را اجرا کنید. این ابزار مدیریت حافظه بر روی وین فون را بر عهده دارد.

انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

انتقال یک APP یا بازی به تنهایی

برای انتقال App‌ها به شکل انفرادی به ترتیب این کارها را انجام می‌دهیم؛ پس از ورود به Storage Sense ‌روی گزینه phone و سپس بر روی گزینه app and games ضربه بزنید و منتظر بمانید تا فهرست بازی‌ها و App‌های موجود بر روی حافظه گوشی نمایش داده شده و بروز‌رسانی شود. برنامه یا app‌ای را که می‌خواهید منتقل کنید، برگزیده‌ و بر روی دکمه Move to SD ضربه بزنید.

انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

انتقال App ها و بازی‌ها به شکل دسته‌جمعی

برای انتقال app‌ها و بازی‌ها، دسته جمعی به جای انتخاب یک app بر روی آیکون منو ضربه بزنید و گزینه multi-select را انتخاب کنید. با این کار، Check Box‌ها برای انتخاب app‌ها نمایش داده می‌شود. هر تعداد برنامه که مد نظر دارید و یا همه آن‌ها را انتخاب کنید و بر روی دکمه Move to SD ضربه بزنید.

انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

فرایند انتقال آغاز می‌شود و بسته به تعداد App‌ها زمان آن متفاوت است.

نصب مستقیم App‌ها و بازی‌ها ‌روی SD

این مورد در دو حالت روی می‌دهد؛ هنگامی که حافظه داخلی دستگاه به شدت محدود باشد ابزار Store از شما می‌خواهد، ‌App‌های جدید را بر روی SD ذخیره کنید. همچنین زمانی که برای نخستین بار SD را در ‌دستگاه ‌می‌گذارید، گوشی این گزینه را برای شما به نمایش در‌می‌آورد.

راه دوم اینکه از‌‌ همان ابزار Storage Sense برای نصب مستقیم App‌ها ‌روی SD استفاده و پس از ورود به این ابزار در بخش پایین صفحه، گزینه‌های مربوط به ذخیره‌سازی App‌ها و تصاویر و... را بر روی SD تنظیم کنید.
انتقال App ها و بازی ها از حافظه گوشی به SD Card (وین فون)

به همین سادگی شما ‌خواهید توانست، ‌فضای چشمگیری را بر روی گوشی هوشمند وین فون خود آزاد کنید.

آیا دو عقوبت یهود در سورۀ إسراء تحقق یافته است؟

این‌ پیش‌گویی‌ خداوند در تورات که حضرتش برای مسلمانان بازگو فرموده، حقیقتاً‌ نوعی‌ تحذیر و اتمام‌ حجت‌ بر یهود بوده تا خوف ‌خداوند ذوالجلال را همیشه‌ در دل‌ داشته‌ باشند ولی‌ باید گفت‌ آنچه‌ خدا‌ تحذیر داده‌ بود‌ همگی‌ رخ‌ داده‌ و دشمنان قوم‌ یهود در دو نوبت‌، معبد مقدس‌ این‌ قوم‌ را نیز تخریب‌ کرده‌اند.

گروه فرهنگی مشرق -  در خصوص اینکه تحذیرات و عقوبت‌های خدای تعالی در آیات نخستین سورۀ إسراء آیا واقع شده است یا نه، در میان علما و مفسران قرآن اختلاف نظرهایی دیده می‌شود. برخی از ایشان معتقدند هر دو عقوبت پیش از ظهور اسلام واقع شده است. عده‌ای نیز فقط به وقوع یافتن عقوبت اول قائلند، و جمعی نیز می‌گویند این دو عقوبت مربوط به جنگ‌های آخرالزمان است و لذا هیچ‌کدام از آنها تاکنون رخ نداده است. این مقال قصد دارد تا حقیقت این مسئله را مورد بررسی قرار دهد.


خداوند سبحان در آغاز سورة مبارکة اسراء با ذکر سیر شبانة حضرت رسول‌الله(ص) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی در ابتدای سفر معراج، علت این سفر شبانه را مبارک بودن و ظهور معجزات در آن سرزمین بیان فرموده و سپس اهمّ آن معجزات عجیب خود را در ضمن نقل ماجراهای بنی‌اسرائیل مذکور داشته است. نخست به متن این آیات و ترجمۀ راقم توجه فرمایید:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ سُبْحانَ الَّذِی أسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسجِدِ الْحَرامِ إلَى الْمَسجِدِ الأقصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِن آیاتِنا إنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ 1 وَ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِی إسْرائِیلَ ألاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلاً 2 ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً 3 وَ قَضَیْنا إلى‏ بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً 4 فَإذا جاءَ وَعْدُ اُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا اُولِی بَأسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً 5 ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أمْدَدْناکُمْ بِأمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أکْثَرَ نَفِیراً 6 إنْ أحْسَنْتُمْ أحْسَنْتُمْ لِأنْفُسِکُمْ وَ إنْ أسَأتُمْ فَلَها فَإذا جاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً 7 عَسى‏ رَبُّکُمْ أنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً 8 إنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أنَّ لَهُمْ أجْراً کَبِیراً 9 وَ أنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً ألِیماً 10

به نام خداوند بخشایندة مهربان. سبحان است آن کسی که بنده‌اش (محمد) را شبانه از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی سیر داد ــ (مسجدی) که در پیرامونش برکت نهادیم ــ تا آیاتمان (معجزاتمان) را به وی بنمایانیم، همانا که او خدای شنوا و بینا است 1 و به‌ موسی‌ کتاب‌ دادیم‌ و آن‌ را برای‌ بنی‌اسرائیل‌ سبب‌ هدایت‌ ساختیم،‌ که‌ بجز مرا وکیل‌ (سرپرست‌) مگیرید 2 ــ به این سبب که (آنها) از ذریة کسی هستند که‌ با نوح‌ (در کشتی)‌ حمل ‌کردیم‌ که‌ او بندة‌ شاکری‌ بود ــ 3 و برای‌ بنی‌اسرائیل‌ در کتاب‌ (تورات‌) حکم کردیم‌ که ‌محققاً‌ شما دو نوبت‌ در (این) زمین‌ فساد کرده‌ و گردن‌کشی‌ بزرگی‌ می‌کنید 4 پس‌ هنگامی‌ که‌ موعد اول‌ رسید بر شما مخلوقاتی‌ از خودمان‌ را که‌ بسیار زورمندند برانگیختیم‌، پس (شما را) در میان‌ شهرها جست‌وجو (و تعاقب‌) کردند و این‌ وعده‌ به انجام رسید 5 سپس‌ (اوضاع‌) برای‌ شما برگشت تا بر آنها بتازید، و با اموال‌ و پسران‌ بر شما امداد کنیم‌ و شما را در نفرات‌ کثرت‌ بخشیم 6 (پس) اگر نیکی‌ کنید به‌ سود خویش‌ نیکی‌ کرده‌اید و اگر بدی‌ کنید پس‌ (عقوبت‌ آن‌) بر‌ خودتان‌ است. هنگامیکه‌ وعدۀ دیگر (دوم‌) آمد، پس برای‌ آن‌ است‌ که‌ (از اندوه‌) روی شما‌ را زشت‌ گردانند و برای‌ آنکه‌ وارد مسجد (الاقصی‌) شوند چنانکه‌ نوبت‌ اول‌ بدان‌ داخل‌ شده‌ بودند و برای‌ آنکه‌ بر آنچه‌ دست‌ یابند نابودش کنند، نابود کردنی 7 شاید پروردگارتان‌ بر شما رحم‌ آورَد و اگر بازمی‌گشتید (توبه‌ می‌کردید) ما هم‌ باز می‌گشتیم‌ (به‌ شما اقبال می‌کردیم‌)، و (البته) جهنم‌ را زندان‌ کافران‌ ساخته‌ایم‌ 8 همانا این‌ قرآن‌ آن (قومی)‌ را که‌ استوارتر است‌ هدایت ‌می‌کند و به‌ مؤمنانی‌ که‌ کارهای‌ شایسته‌ می‌کنند بشارت‌ می‌دهد که‌ برای‌ ایشان ‌پاداشی‌ بزرگ‌ (مهیّا) است 9 و اینکه کسانی که به روز پسین ایمان نمی‌آورند عذاب دردناکی برای ایشان آماده کردیم 10


این‌ پیش‌گویی‌ خداوند حکیم در تورات ــ که حضرتش در اینجا برای مسلمانان بازگو فرموده ــ حقیقتاً‌ نوعی‌ تحذیر و اتمام‌ حجت‌ بر یهود بوده است‌ تا خوف ‌خداوند ذوالجلال را همیشه‌ در دل‌ داشته‌ باشند. ولیکن‌ باید گفت‌ که‌ آنچه‌ خدای‌ تعالی‌ تحذیر داده‌ بود فی‌الواقع‌ همگی‌ رخ‌ داده‌ و دشمنان قوم‌ یهود در دو نوبت‌ معبد مقدس‌ این‌ قوم‌ را نیز تخریب‌ کرده‌اند. به این ترتیب خداوند به یهود فهمانده است که عبادت آنها را نمی‌خواهد و این زمین مقدس را به اقوامی که بهتر از آنها باشند خواهد داد. شش قرن بعد، با ورود‌ اسلام‌ به فلسطین مسجدی بر زمین‌ مقدس آن‌ معبد‌ ساخته‌ شد و همانطور که‌ قرآن‌ مسمّی‌ فرموده‌ بود «مسجد الاقصی»‌ نام‌ گرفت‌ (اسراء/ 1). با این نامگذاری خداوند خبر داده است که مردم از اقصی نقاط زمین برای زیارت این مسجد به آنجا خواهند رفت.


*دلایل مفسران برای عدم وقوع دو عقوبت

آنچه باعث شده است تا عده‌ای از محققان علی‌رغم تمام دلایل و شواهد موجود در متن آیات، به عدم وقوع آن افساد و عقوبت‌ها قائل شوند تنها دو دلیل است. نخست، احادیثی است که عمدتاً در تفاسیر روایی و اخباری، در ذیل این آیات شریفه نقل می‌شود. در این احادیث، جمله به جملة این آیات به تاریخ اسلام ربط یافته و مصداق آن فساد‌ها را نیز در بنی‌امیه و امثالهم دانسته، و اینکه عقوبت‌های خداوند بر یهود و دخول در مسجد نیز به دست حضرت قائم(عج) و یاران مؤمن او صورت خواهد گرفت. و دلیل دوم عبارت «عِباداً لَنا» در آیة پنجم است که ظاهراً به «بندگان خوب خداوند» و احتمالاً به یاران حضرت صاحب الزمان(عج) اشاره دارد.
 

*نقل دلیل اول و ردّ آن


به عنوان مثال، در تفسیر نورالثقلین (ج 3، ص 138) در ذیل آیات مورد بحث سورة اسراء به نقل از جلد هشتم الکافی آمده است:
77- فی روضة الکافی عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمد بن الحسن بن شمون عن عبدالله بن عبد الرحمان عن عبد الله بن القاسم البطل عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله تعالى: ﴿وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ﴾ قال: قتل علی بن أبی طالب و طعن الحسن علیه السلام ﴿و لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً﴾ قال: قتل الحسین علیه السلام ﴿فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما﴾ فاذا جاء نصر دم الحسین ﴿بعثنا عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ﴾ قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم فلا یدعون وترا لآل محمد صلى الله علیه و آله الا قتلوه ﴿و کان وعد الله مفعولا﴾ خروج القائم علیه السلام ﴿ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ﴾ خروج الحسین علیه السلام فی سبعین من أصحابه علیهم البیض المذهب لکل بیضة و جهان المؤدون الى الناس ان هذا الحسین قد خرج لا یشک المؤمنون فیه و انه لیس بدجال و لا شیطان، و الحجة القائم بین أظهرهم، فاذا استقرت المعرفة فی قلوب المؤمنین انه الحسین علیه السلام جاء الحجة الموت فیکون الذی یغسله و یکفنه و یحنطه و یلحده فی حفرته الحسین بن على علیه السلام، و لا یلی الوصی الا الوصی. (عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 138)

اما حقیقت این است که پیروان این نظر، میان «تفسیر» و «تأویل» قرآن خلط کرده‌اند. چرا که این روایات شریف همانطور که از متنشان پیداست در بیان «تأویل» این آیات بوده‌اند. مثلاً در آنچه حسین بن حمدان الخطیبی در کتاب هدایة الکبری نقل کرده، یک از شاگردان امام صادق¬(ع) به نام مفضّل بن عمر در مقام سائل صرفاً از «تأویل» آیة پنجم سورة اسراء پرسیده است (الهدایة الکبری، بیروت، موسسة البلاغ، 1411 ق، ص 421). چنانکه در ادامة همین حدیث نیز حضرت امام صادق¬(ع) «تأویل» آیة شریفة ﴿وَ نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَى الذینَ ٱستُضْعِفوا فی ٱلأرض ...﴾ (قصص/ 5) را بر اهل بیت پیامبر(ص) تطبیق فرموده‌اند.

در بحارالانوار نیز «تأویل» آیة ششم از سورة اسراء از امیر¬المؤمنین¬(ع) منقول است که آن حضرت آیه را بر حوادث آخرالزمان در شهر کوفه تطبیق فرموده‌اند (بحارالانوار، ج 52، صص 272 و 273، ح 167). مضافاً که در هیچ کجا از متن این روایات، ذکری از «یهود» نشده است، که البته بر خلاف ظاهر این آیات است. لکن این موضوع با «تأویلی» دانستن روایات مذکور سازگار می‌آید. چون در «تأویل» قرآن ــ که به تصریح آیه هفتم از آل‌عمران، علمِ آن فقط در نزد خداوند متعال و راسخون در علم یعنی حضرت رسول اکرم(ص) و ائمة معصومین علیهم‌السلام است ــ میان لفظ قرآن و تأویلش هیچ دلالت روشن و واضحی برای ما وجود ندارد؛ آنچه عملاً میان این آیات سورة اسراء و روایات مورد بحث نیز رخ نموده همین است.


بنا به فرموده آیت‌الله جوادی آملی، تفاوت دیگر میان «تفسیر» و «تأویل» قرآن در این است که تفسیر از مقوله علم است، اما تأویل قرآن از جنس عین و وجود خارجی است. لهذا به تصریح خداوند متعال، روزی در آیندة این جهان تأویل کل قرآن خواهد آمد (اعراف/ 53 ــ یونس/ 39). چنانکه در آیات شریفة متعددی در سورة مبارکة یوسف «تأویل» به همین معنا و مفهوم به کار رفته است، یعنی تحقق یافتنِ تقدیرِ پیشینِ خداوند در عالم خارج (یوسف/ 6 و 21 و 36 و 37 و 44 و 45 و 100 و 101).


*نقل دلیل دوم و ردّ آن

اما دلیل دوم قائلان رأی فوق را نیز قرآن تأیید نمی‌کند. چون همانطور که علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان در ذیل این آیات مؤکد نموده، عبارت «عِباداً لَنا» بر مؤمن بودن آن «عباد» دلالت ندارد و کفّار نیز در واقع «بندگان» خدای تعالی به حساب می‌آیند. حضرت علامه در ضمن ردّ نظر امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان، فرموده‌اند که لازم نیست مجازات الهی همیشه به دست مؤمنان صورت گیرد، آن هم در مثل این آیه، که این بندگان را به وصف بأس و شدت خونریزی توصیف نموده است. قول آیت‌الله جوادی آملی در درس خارجِ تفسیر خود نیز، مؤید با قول استادشان حضرت علامه طباطبایی است.

برخی از تفاسیر همچون مجمع ‌البیان طبرسی این روایات «تأویلی» را با «تفسیر» این آیات خلط کرده‌اند. آیات دیگری نیز در قرآن مجید در بیان ماجراهای انبیای خداوند نازل گشته و ائمة هدی «تأویل» آنها را در دوران آخرالزمان فرموده‌اند، لیکن ما عموماً در آنها چنین خطاهایی مرتکب نمی‌شویم. مانند قصص/ 5 ﴿و نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَى الذینَ ٱستُضْعِفوا فی ٱلأرض ...﴾ که در خصوص فرعون و بنی‌اسرائیل نازل شده ولی «تأویل» آن در حوادث آخرالزمان است. همچنین است در آیة شریفة ﴿بَقیتُ الله خیرٌ لَکُم إن کُنتُم مؤمِنین﴾ (هود/ 86) که در ماجرای حضرت شعیب(ع) و قوم اوست، لکن «تأویل» آن در منجی آخرالزمان است.

در خصوص کلمة «عِباداً لَنا» در اسراء/ 5 همچنین بایست بگوییم که کلمة «عباد» در قرآن اصولاً به معنای «عباد تکوینی» به کار رفته و شامل تمام مخلوقات خداوند می‌شود. مثلاً در آیة 17 از همین سورة اسراء آمده است: ﴿وَ کَفی بِذُنوبِ عبادِهِ خبیراً بصیراً﴾. و همچنین در سبأ/ 13 فرموده است: ﴿وَ قلیلٌ مِن عبادِیَ الشَّکور﴾. اضافه شدن «لام ملکیّت» به کلمة «عباد» مسئله را واضح‌تر کرده است. چنانکه در آیة ‌الکرسی و بسیاری از آیات کریمة قرآن مؤکد گشته که هر چه در آسمان و زمین وجود دارد همه از آنِ خداوند متعال است: ﴿لَهُ ما فی السَّمَواتِ و الأرض﴾ (بقره/ 255 – نساء/ 131). و این مالکیت خداوند استثناء ندارد و نفوس ما انسان‌ها را نیز شامل می‌شود: ﴿ألا إنَّ لِلّهِ مَنْ فی السمواتِ و مَنْ فی الأرض﴾ (یونس/ 66 – روم/ 26). در اسراء/ 7 مذکور است که آن «عباد» بر هرچه دست یابند آن را ویران می‌کنند: ﴿وَ لِیُتَبِّرُوا مَا عَلَواْ تَتْبیراً﴾. این از آداب مسلمانان و مؤمنان نیست که در جهاد با کفار، زنان و کودکان و پیران را بکشند یا بناها را ویران نموده و درختان را قطع کنند.  
اما این امر می‌تواند از مقولة تسلط ظالمان بر ظالمان باشد که حکم کلی‌اش در آیة 129 از سورۀ انعام مذکور است. در تورات کنونی نیز عقوبت‌های خداوند بر قوم یهود با تسلط یافتن اقوام خونریز و کافر بر ایشان تحذیر و پیشگویی شده، و در عمل نیز به همانطور واقع گشته است. این حقیقت در قرآن مجید هم مذکور و مؤکّد است. خداوند سبحان در سورة اعراف پس از ذکر ماجراهای اصحاب سبت و مسخ ایشان به بوزینگان، از اخبار خود به یهود در برانگیختن کسانی که ایشان را پیوسته معذب دارند حکایت کرده است: 

وَ إذْ تأذَّنَ ربُّک لَیَبعَثَنَّ علیهم إلی یومِ القیامةِ مَن یَسُومُهُم سوءَ العذابِ، إنَّ ربَّک لَسَریعُ العِقاب و إنَّهُ لَغَفورٌ رحیمٌ * وَ قَطَعْناهُم فی الارضِ اُمَماً، مِنهُمُ الصّالحونَ و منهُمُ دونَ ذَلک، و بَلَوناهُم بالحَسَناتِ وَالسّیِئَاتِ لَعَلَّهُم یَرجِعون *  (اعراف/ 167 و 168) 

در مجموع می‌توان گفت که کلمة «عباد» در این آیه حتی به انسان‌ها محدود نگشته و می‌تواند شامل حیوانات درنده و بیماری‌های مهلک و حتی قحطی و گرسنگی نیز باشد، چرا که همة اینها در ید قدرت حق تعالی است و خداوند می¬تواند با اینها بندگان خاطی را عقوبت کند. مثلاً توجه کنید که چطور خداوند سبحان در موارد بسیاری واقعة قحطی در میان یک قوم را به خود نسبت داده است، (نگا. اعراف/ 130 ـ نحل/ 112 ـ یوسف/ 46 تا 56).

این حقیقت در نساء/ 131 مذکور است و خداوند تعالی در آنجا از توصیة پیشین خود به یهودیان به رعایت تقوای خود خبر می‌دهد و همانجا مسلمانان را نیز بدین حقیقت امر فرموده، مؤکد می‌دارد که اگر کافر شوید همة آنچه در آسمان‌ها و زمین است در اختیار خداوند غنی و حمید است:

و لِلَّهِ ما فی السَّماواتِ و ما فِی الأرضِ و لَقَد وَصَّیْنَا الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ مِن قَبلِکُم و إِیَّاکُم أنِ اتَّقُوا اللَّهَ و إِن تَکْفُرُوا فَإنَّ لِلَّهِ ما فی السَّماواتِ و ما فی الأرضِ و کانَ اللهُ غَنِیًّا حَمِیداً.

 
*دلایل دیگری از قرآن برای وقوع دو عقوبت

به جهت ادله دیگر برای اثبات وقوع آن دو عقوبت یهود، می‌توان به آیات مشابه در قرآن رجوع کرد. آیاتی همچون مائده/ 71 که مختصراً به این موضوع اشاره می‌کند، خصوصاً که عقوبت دوم با رسالت حضرت عیسی(ع) مقارن بوده است:
وَ حَسِبُوا ألاَّ تَکُونَ فِتنَةٌ فَعَمُوا و صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللهُ عَلَیهِم ثُمَّ عَمُوا و صَمُّوا کَثِیرٌ مِنهُم و اللهُ بَصِیرٌ بما یَعمَلُون‏ * لَقَد کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إنَّ اللهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَریَمَ و قالَ الْمَسیحُ یا بَنی إسرائیلَ اعْبُدُوا اللهَ رَبّی و رَبَّکُم‏ ... (مائده/ 71 و 72).

و پنداشتند که عقوبتى نخواهد بود، پس کور و کر شدند. آنگاه خدا توبه‏شان بپذیرفت. باز بسیارى از آنها کور و کر شدند. هر چه مى‏کنند خدا مى‏بیند. (71) به تحقیق آنان که گفتند که خدا همان مسیح پسر مریم است، کافر شدند. و مسیح گفت: اى بنى اسرائیل، الله پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید...
 
همچنین آیات دیگری از قرآن به عقوبت‌های خداوند بر یهود در مدت اقامت ایشان در ارض مقدس دلالت دارند مانند: مائده/ 12 و 13 – ابراهیم/ 7 – نحل/ 112 تا 119 – إسراء/ 104 – طه/ 81.

بنابراین می‌توان گفت که وقایع مذکور در إسراء/ 5 و 7 عملاً در قوم یهود با حملة بخت‌النصر در سال¬ 586 ق.م. و تیتوس به سال 70 م. به وقوع پیوسته و آن دو نوبت از تأدیب این قوم محقق شده است. لیکن «تأویل» این آیات قرآن در آخرالزمان با ظهور حضرت صاحب‌الزمان(عج) و یاران پولادین او خواهد آمد.
امیر اهوارکی

*پی‌نوشت
1 . برای تفصیل مطلب نگا. حشر/ 5 و تفاسیر ذیل آن، که یهود بنی¬نضیر از چند شاخه¬ای که مسلمانان از درختان ایشان به دستور پیامبر و با وحی خدا قطع کردند اینطور استدلال می¬کردند که تو پیامبر خدا نیستی چونکه در جنگ شاخة درختان را قطع کرده¬ای. و خداوند متعال در همان سوره پاسخ ایشان را داده است. در تورات یهود نیز این دستور عدم قطع درختان به وقت جنگ و جهاد مذکور است. نگا. سفر تثنیه 20/ 19

خداوند فلسطین را به ابراهیم و نسل موحّد او عطا کرد

این مطلب را  از سایت خبرگزاری مشرق برداشتم 
بررسی مالکیت فلسطین در تورات/ 1
حضرت ابراهیم(ع) در عراق به دنیا آمد. او در جوانی بت‌های‌ قومش‌ را شکست‌؛ آنها خواستند وی را بسوزانند ولی خداوند آن حضرت را از آتش نجات داد. ابراهیم(ع) چون نمی‌توانست در سرزمین پدری بماند به دستور خداوند به زمینی که بعدها "فلسطین" نامیده شد هجرت کرد.

گروه فرهنگی مشرق ـ صهیونیستها با استناد به تورات، مدعی مالکیت فلسطین هستند. مطالعه تورات نشان می‌دهد که خداوند زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا فرمود و به او تأکید کرد که نسل او باید موحد باشند وگرنه خداوند آنها را از این زمین اخراج خواهد فرمود. این شرط به وسیلۀ حضرت موسی(ع) نیز مؤکد شد و خدای حکیم در این خصوص از یهود پیمان محکمی گرفت. اما این شرط رعایت نشد و خداوند دو نوبت بنی‌اسرائیل را از فلسطین تبعید فرمود و در نوبت سوم آنها را برای همیشه نفی بلد کرد. بنی‌اسرائیل نخستین مرتبه در زمان یوسف(ع) به مصر تبعید شدند و تا چهار نسل در آنجا ماندند تا وقتی که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) آنها را به فلسطین باز آورد. نوبت دوم تبعید یهود، در سال 586 قبل از میلاد به بابل بود البته بعد از آنکه بخت النصر اورشلیم را فتح کرد و معبد سلیمان را تخریب نمود. و نهایتاً در سال هفتاد میلادی، چهل سال بعد از اتمام حجّت حضرت عیسی(ع) با این قوم، بلای خداوند به توسط رومیان بر این قوم نازل گشت و یهودیان برای ابد از فلسطین اخراج شدند. تنها راه بازگشت یهود به فلسطین آن است که توبه کنند و از راه پدران خود بازگشت نمایند. این موضوع از آیه هشتم سوره إسراء استنباط می‌شود (عَسىَ‏ رَبُّکمُ‏ْ أَن یَرْحَمَکمُ‏ْ  وَ إنْ عُدتمُ‏ْ عُدْنَا).

یهودیان بهتر از هر کس دیگر، به این حقایق واقفند و برای همین است که هجده قرن بعد از اخراجشان از فلسطین برای بازگشت به آن زمین مقدس اقدامی نکردند. اما بدعت گذاران یهود در اواخر قرن 19 مدعی مالکیت فلسطین بر اساس تورات شدند. این سلسله مقالات، سعی دارد با زبانی ساده این ادعای صهیونیستها را بررسی کند.

********

اختلاف نظر مسلمانان و یهودیان دربارۀ فلسطین

صهیونیست‌ها برای ادعای مالکیت فلسطین کتاب تورات را نشان می‌دهند و می‌گویند از سال هفتاد میلادی تاکنون که از فلسطین نفی بلد شده‌اند در کشورهای مختلف آواره و تحت ظلم بوده‌اند. اما بعد از کشتار هیتلر از این قوم به لزوم داشتن سرزمین و حکومت بیش از همیشه احساس نیاز می‌کنند. آنها همچنین می‌خواهند با ساختی معبدی در مکان معبد سلیمان، یهوه را عبادت کنند.

اما مسلمانان، که 1400 سالِ گذشته را در آنجا زندگی کرده و سند و قباله دارند می‌گویند که اینجا وطن ماست و نمی‌توانیم به هیچ قیمتی از آن صرف نظر کنیم. آنها از اهمیت بیتالمقدس خبر می‌دهند که محل صعود حضرت رسول الله(ص) در شب معراج بوده است و آیاتی از قرآن مجید را در این خصوص نشان می‌دهند (إسراء/ 1). مضافاً که بیتالمقدس قبله اول مسلمانان بوده (بقره/ 144 و 149 و 150) و ایشان چهارده سال آغازین اسلام را بدان سو نماز می‌خوانده‌اند. مسلمانان می‌گویند اگر اروپاییان به یهودیان ظلم کرده‌اند چرا ما باید تاوان آن را پس بدهیم؟!

این سخنان را همگی شنیده و می‌دانیم. و می‌دانیم که این مباحثات تاکنون به نتیجۀ عملی منجر نشده است. لکن ما به دنبال یک حکم قاطع میگردیم تا هر دو ملت اسلام و یهود به آن گردن بگذارند؛ حکمی که قاعدتاً باید از سوی خداوند متعال باشد، چرا که هر دو گروه مسلمان و یهودی در مالکیت زمین فلسطین به مواریث دین خود استناد می‌کنند و «دین» هم البته از سوی خداوند است و چون خداوند یکی است، پس دین هم یکی است، خصوصاً که از خدای حکیم، تناقض صادر نمی‌شود. پس ادعای یکی از این دو گروه باطل خواهد بود. سعی ما در این مقال آن است که رأی خداوند متعال را از لابلای متون دینی استخراج کنیم، به طوری که حتی برای یهودیان قابل انکار نباشد.

خداوند فلسطین را به ابراهیم و نسل موحّد او عطا کرد


روش جدال احسن

چگونه می‌توان رأی خداوند را در خصوص زمین فلسطین از متون دینی استخراج نمود؟ قوم یهود اصولاً مسلمانان و مسیحیان را به رسمیت نمی‌شناسند و کتب مقدس ایشان را قبول ندارند. اما مسلمانان حضرت موسی­(ع) را به عنوان یکی از پنج پیامبر بزرگ همه اعصار به عظمت می­شناسند، لیکن حساب او را از حساب قومش جدا می­کنند و وفق فرموده قرآن معتقدند که آن تورات که موسی(ع) از جانب خداوند برای قومش آورد در طول زمان در معرض انواع تحریفات بوده و لذا قابل اعتماد نیست. و چه بسا معتقدند که اگر تورات تحریف نشده بود این مسائل و منازعات نیز پیش نمی‌آمد. اکنون به راستی چه باید کرد؟

برای مباحثه با اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) خداوند متعال به مسلمانان دستور داده تا از روش «جدال احسن» استفاده کنند. مطابق نحل/ 125 خداوند حکیم، رسول خاتم‌ خود را به‌ «جدال‌ احسن‌» فرمان داده‌‌ و در عنکبوت/ 46 مسلمانان‌ را از مجادله‌ با اهل‌ کتاب‌ بجز این‌ روش‌، نهی‌ کرده‌ است‌. «جَدَل»‌ یا «دیالکتیک»‌ صناعتی‌ از علم‌ منطق‌ است‌ که در آن برای‌ مباحثه و غلبه بر خصم،‌ از عقاید و مقبولات خود‌ او استفاده‌ می‌شود‌. اما «جدال‌ احسن‌» آن است‌ که‌ فقط‌ از «معتقدات‌ حق و صحیح‌« طرف‌ مقابل‌ برای‌ «اثبات ‌حق» استفاده‌ شود. این فرمانِ خداوند در قرآن، نشان میدهد که «حقیقت» از تورات کنونی محو نشده و میتوان بسیاری از مسائل مورد مناقشه ادیان را با همین روش و با استناد به عهدین (تورات و انجیل) حل کرد. راقم به این روش اقدام کرده و نتایج آن حیرت انگیز بوده است. لکن لازم است در ابتدا تاریخ بنی‌اسرائیل را از منظر اسلام و یهود، مختصراً مرور کنیم.

خداوند فلسطین را به ابراهیم و نسل موحّد او عطا کرد


پیدایش قوم بنی‌­اسرائیل

وقتی حضرت‌ موسی(ع‌) بنی‌اسرائیل‌ را به معجزات خداوند از مصر بیرون‌ آورد و فرعون‌ و پیروانش‌ را در دریا غرق‌ نمود، فی‌الواقع‌ اولین‌ دوره اسارت‌ بنی‌اسرائیل‌ به‌ پایان ‌رسیده‌ بود. بنی‌اسرائیل‌ یعنی پسران‌ دوازده‌‌گانه حضرت‌ یعقوب، مقرّر بود که چهار نسل‌ در زمین مصر در تبعید باشند تا از گناهی‌ که‌ به‌ سبب‌ فروختن‌ یوسف‌ مرتکب‌ شده‌ بودند پاک‌ شده‌ و لایق‌ آن‌ گردند تا مثل‌ پدرانشان،‌ ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب،‌ در سرزمین کنعان‌ (فلسطین‌) زندگی‌ کنند.

حضرت ابراهیم(ع) در سرزمین عراق به دنیا آمد. او در جوانی، بت‌های‌ قومش‌ را شکست‌ و آنها خواستند وی را بسوزانند ولی خداوند آن حضرت را از آتش نجات داد. ابراهیم(ع) چون دیگر نمیتوانست در سرزمین پدریاش بماند لذا به دستور خداوند به زمینی که بعدها «فلسطین» نامیده شد هجرت کرد. اعطای زمین فلسطین به ابراهیم، میتواند پاداشی دنیوی برای بتشکنی او نیز قلمداد شود:

قُلْنَا یَا نَارُ کُونىِ بَرْدًا وَ سَلامًا عَلىَ إبْرَاهِیمَ * و أرَادُواْ بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَهُمُ الأخْسرِینَ * و نجَّیْنَاهُ و لُوطًا إلىَ الأرْضِ الَّتىِ بَارَکْنَا فیهَا لِلْعَالَمینَ * و وَهَبْنَا لَهُ إسْحَاقَ و یَعْقُوبَ نَافِلَةً و کلاًّ جَعَلْنَا صَالحین (انبیاء/ 69 تا 72).

ماجرای بتشکنی ابراهیم در تورات کنونی مذکور نیست و لذا معلوم نمیشود که خداوند برای چه زمین فلسطین را به ابراهیم(ع) عطا کرده است (سفر پیدایش 12­/ 1 و 7 ــ 13­/ 17). هاجر(س) همسر دوم ابراهیم(ع) برای او فرزندی به نام اسماعیل(ع) آورد و خداوند دستور داد تا ابراهیم آن دو را در صحرای ‌فاران‌ (مکه‌) مسکن‌ دهد (سفر پیدایش‌ 21/ 9 تا 21). از اسماعیل دوازده فرزند به دنیا آمد (پیدایش 25/ 12 تا 16) که قوم عرب را تشکیل دادند.

طبق نقل تورات، چهارده سال بعد از تولد اسماعیل(ع) وقتی که حضرت ابراهیم یکصد ساله بود فرزند دوم او اسحاق(ع) از همسر نازایش ساره، به دنیا آمد (پیدایش 21/ 5). طبق نقل قرآن، خداوند به ابراهیم آنقدر عمر داد تا نوهاش یعقوب را نیز ببیند (انبیاء/ 72). و چهار همسر یعقوب برای او سیزده فرزند آوردند، یوسف(ع) و یازده برادرش و خواهری به نام دینا.

مطابق تورات کنونی، خداوند به ابراهیم(ع) از آینده خبر داده بود که قطعاً نسل تو به زمین بیگانه (مصر) تبعید خواهند شد و بعد از چهار نسل با پیروزی به اینجا بازخواهند گشت:

یقین‌ بدان‌ که‌ ذریّت‌ تو در زمینی‌ که‌ از آنِ‌ ایشان‌ نباشد غریب‌ خواهند بود و آنها را بندگی‌ خواهند کرد و آنها چهار صد سال‌ ایشان‌ را مظلوم‌ خواهند داشت‌. و بر آن‌ امّتی‌ که‌ ایشان‌ بندگان‌ آنها خواهند بود من‌ داوری‌ خواهم‌ کرد و بعد از آن‌ با اموال ‌بسیار بیرون‌ خواهند آمد ... و در پشتِ‌ چهارم‌ بدینجا خواهند برگشت (سفر پیدایش‌ 15/ 13 تا 16).

این پیشگویی خداوند، در زمان یوسف(ع) به وقوع پیوست. و چون برادران یوسف(ع) گناهشان عمدی بود کفارهاش آن شد که به مصر تبعید شوند و تا چهار نسل در آنجا بمانند.

خداوند فلسطین را به ابراهیم و نسل موحّد او عطا کرد


ارض موعود

اولین و آخرین کسی که وعدۀ بازگشت به زمین فلسطین را از سوی خداوند مطرح کرد حضرت‌ یعقوب‌(ع‌) بود. او پیش‌ از وفاتش‌ در مصر، پسرانش‌ را امیدوار ساخت که‌ خداوند سرانجام نسل شما را به‌ زمین‌ پدرانتان‌ باز خواهد آورد (سفر پیدایش ‌48/ 21). همچنین یوسف‌(ع‌) نیز در پایان‌ عمر 110 ساله خود بر بازگشت به «ارض موعود» تأکید کرد:‌

و یوسف‌ برادران‌ خود را گفت‌ من‌ می‌میرم‌ و یقیناً خدا از شما تفقّد خواهد نمود و شما را از این‌ زمین‌ به‌ زمینی‌ که‌ برای‌ ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌ قسم‌ خورده‌ است ‌خواهد برد. (سفر پیدایش‌ 50/ 24)

وقتی یعقوب(ع) رحلت کرد فرزندانش طبق وصیت او، جسدش را به فلسطین برده و در مقبرۀ ابراهیم و اسحاق دفن کردند و به مصر بازگشتند (پیدایش 50/ 13 و 14). آنها نه اجازه داشتند که در فلسطین زندگی کنند و نه در آنجا بمیرند. لذا جسد یازده برادر در مصر دفن شد. فقط یوسف(ع) بود که به اذن خداوند تابوتش در زمان موسی(ع) به فلسطین منتقل شد. زیرا که او در آن ماجرا، بیگناه بود.


ظهور موسی(ع)

در مصر تا سالها، عزت بنیاسرائیل برقرار بود. لکن‌ دو سه نسل بعد، پادشاهانی در آنجا‌ به قدرت رسیدند که‌ آوازۀ یوسف‌ را نشنیده بودند (تورات: سفر خروج‌ 1/ 8 ـ قرآن‌: غافر/ 34). پس بنی‌اسرائیل‌ را چون‌ بردگان‌ و بندگان‌ به‌ خدمت‌ گرفتند (تورات: سفر خروج ‌1/ 13 و 14ـ قرآن‌: شعراء/ 22 طه/ 47 مؤمنون/ 47 دخان/ 30). لذا عجز و لابه ‌ایشان‌ به‌ آسمان‌ برخاست‌ و ظهور منجی‌ خود را طلب‌ می‌کردند. پس آنگاه خداوند حکیم، حضرت موسی‌(ع‌) را برای‌ ایشان‌ برانگیخت‌.

موسی‌ فرزند عمران‌ بود، و عمران‌ نوه لاوی‌، و لاوی‌ یکی‌ از دوازده‌ پسر یعقوب‌ (سفر خروج‌ 6/ 16 تا 20). نزاع‌ اصلی‌ موسی‌(ع‌) با فرعون،‌ فی‌الواقع‌ بر سر خارج‌ کردن‌ بنی‌اسرائیل‌ از مصر در گرفته بود، چنانکه‌ قرآن‌ مجید مکرراً بدان‌ تصریح‌ دارد. موسی(ع) طبق نقل قرآن به فرعون چنین گفت:

من همراه با معجزه‏اى از جانب پروردگارتان آمده‌‏ام. پس بنى‌اسرائیل را با من بفرست (اعراف/ 105). قَدْ جِئْتُکُم بِبَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ فَأرْسِلْ مَعِىَ بَنى إسرَائیلَ.

لیکن‌ فرعون‌ از سر تکبر و همچنین‌ به‌ سبب‌ آن‌ بیگاری‌ بزرگی که‌ از بنی‌اسرائیل‌ می‌کشید اجازه نمیداد تا بنی‌اسرائیل از مصر خارج شوند. معجزات‌ دوگانه موسی(ع‌) و بلاهای هفت­گانه او بر زمین مصر مانند نزول طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون شدن آب نیل (اعراف/ 132 تا 135 ـ اسراء/ 101) نیز‌ دل‌ قسیّ فرعون را شفا نداد.

نهایتاً به فرمان خداوند بنی‌اسرائیل‌ شبانه‌ از مصر گریختند (قرآن: طه/ 77 ـ تورات: ). اما فرعون با لشکریانش آنها را تعاقب‌ ­نمود تا بازگرداندشان. به فرمان خداوند موسی(ع) از راه دریای سرخ (بحر قلزم) رفت و چون آنها به معجزه‌ای عبور کردند، دریا به هم آمد و فرعون و لشکریانش را غرق کرد.

و خداوند از آن پس‌ «بنی‌اسرائیل»‌ را به‌ «یهود» مسمّی‌ فرمود چرا که‌ موسی‌ آنها را روانه‌ کرده‌ و به‌ سمت ‌فلسطین‌ «هدایت»‌ فرموده‌ بود، چنانکه‌ در قرآن فرمود: «الذین‌ هَادُوا» (بقره‌/ 62 مائده/ 44 و 69). و به‌ موسی(ع‌) فرمان‌ داد تا که‌ بنی‌اسرائیل‌‌ روز رهایی‌ خود از اسارت مصریان را همواره‌ مذکور دارند (تورات: سفر خروج 12/ 14 تا 27 و 42 ـ قرآن: ابراهیم/ 5). چرا که‌ اگر خداوند بنی‌اسرائیل‌ را با معجزات خود از آن سرزمین نجات نمی­فرمود ایشان تا ابد غلام و برده ‌مصریان‌ باقی‌ می‌ماندند و فقط خداوند تعالی بود که با قدرت عظیمش ایشان را فدیه داد (تثنیه 6/ 20 تا 23 ـ 7/ 8 ـ 24/ 18 ـ خروج 20/ 2).[1] و موسی‌(ع‌) چنین‌ کرد و این‌ روز به‌ عید «فِصَح» یا «فطیر» یهود موسوم‌ شد (خروج 23/ 15 - تثنیه‌ 16/ 1 تا 8 و 16)، چنانکه‌ در آتیه‌ بر اولاد ذکور و بالغ‌ از یهود در این ‌روز و نیز دو عید دیگر در سال،‌ واجب‌ شد که‌ برای‌ زیارت‌ معبد خداوند و تعظیم‌ ایام‌ خدا به‌ اورشلیم‌ رفته (سفر تثنیه‌ 16/ 16) ضمن‌ ادای‌ قربانی‌ و نوبر محصول‌ خود، نام‌ و یاد خداوند قادر را که‌ ایشان‌ را از بندگی‌ مصریان‌ نجات‌ بخشیده‌ بود تکریم‌ نمایند (سفر تثنیه‌ 26/ 1 تا 11).

وقتی‌ خداوند تعالی‌ بنی‌اسرائیل‌ را از مصر با قوّت‌ خود بیرون‌ آورد فی‌الواقع‌ وعده ‌او به‌ این‌ قوم‌ به‌ تمامیت‌ رسید. یعنی‌ همان‌ وعده شفاهی‌ که‌ یعقوب‌(ع‌) و یوسف‌(ع‌) به‌ پدران‌ این‌ قوم‌ داده‌ بودند:

وَ اَوْرَثْنَا الْقَومَ‌ الّذینَ‌ کانُوا یُستَضعَفونَ‌، مَشارقَ‌ الارضِ‌ و مَغاربَهَا الّتی‌ بارَکْنا فیها، و تَمّت‌ کَلِمَتُ‌ ربُّکَ‌ الحُسْنی‌ علی‌ بنی‌اسرائیلَ‌ بما صَبَروا و دَمَّرْنا ما کان‌ یَصنَعُ‌ فرعونَ‌ و قَومُه‌ و ما کانوا یَعرِشُون‌. (اعراف/ 137).

خداوند فلسطین را به ابراهیم و نسل موحّد او عطا کرد


نزول تورات

خداوند در میانه راه فلسطین، در موقف کوه‌ سینا،‌ قانون‌ رستگاری‌ دنیا و آخرت‌ را به یهود اعطا کرد تا وفق‌ آن‌ عمل‌ نموده برکت‌ یابند؛ یعنی‌ کتاب‌ تورات‌ را نوشته‌ بر الواح‌، که‌ 1300 سال‌ پیش‌ از میلاد مسیح‌(ع‌) نازل‌ گشت.

‌ مسلمانان‌ معتقدند که‌ کل‌ تورات‌، یکجا و‌ مکتوب‌ به‌ حضرت موسی‌(ع‌) نازل‌ شده است (اعراف/ 145 - انعام‌/ 154 - مائده‌/ 44)، ولی‌ یهود می‌گویند که موسی(ع‌) در میقات‌ چهل‌ روزه ‌خود با خداوند فقط‌ دو لوحه شامل قوانین‌ «ده‌ فرمان‌« را از خداوند دریافت‌ داشت که‌ با انگشت‌ خدا نگاشته‌ شده‌ بود (خروج‌ 31/ 18- تثنیه‌ 5/ 22). لیکن‌ می‌گویند که ‌تورات اصلی‌ را موسی‌(ع‌) با علم‌ نبوتش‌ و به دستان‌ خود کتابت کرده است‌ (تثنیه‌ 31/ 9 و 24).

این ادعای یهود قابل پذیرش نیست. زیرا مثلاً در تورات کنونی دو روایت از «ده فرمان» وجود دارد و آنها فقط در هشت فرمان مشترکند. طبق ادعای یهود اگر موسی(ع) تنها همین دو لوحِ شامل «ده فرمان» را از خداوند دریافت کرده باشد، وجود این دو روایت نشان می‌دهد که حتی همین ده فرمان مکتوب بر آن دو لوح نیز به‌درستی حفظ نشده است (برای مقایسه آنها نگا. سفر خروج 20/ 1 تا 17 ـ سفر تثنیه 5/ 6 تا 21).

مضافاً که طبق نقل تورات، به سبب رها شدن ناخواسته آن الواح از دست موسی(ع) در وقت مشاهده گوساله‌پرستی یهود، حضرتش برای دریافت دو لوحه دیگر از «ده فرمان»، یک بار دیگر چله‌نشینی کرده است (تثنیه 9/ 18). حضرت موسی(ع) در تمام مدت چله‌نشینی‌هایش، روزه‌دار بود. او نه به آب محتاج شد و نه به غذا (خروج 34/ 28 ـ تثنیه 9/ 9 و 18 ـ این موضوع، در روایات اسلامی نیز مذکور است). آیا عطای خداوند حکیم به موسی، پس از هشتاد روز چله‌نشینی همین ده فرمان بوده است، ده فرمانی که انسان آن را در ساعتی می‌آموزد؟!

خداوند فلسطین را به ابراهیم و نسل موحّد او عطا کرد


چه تورات کلام خداوند باشد و چه نوشته موسی(ع)، این نکته در تاریخ یهود واضح است که موسی(ع) آن‌ نسخه واحد از تورات‌ را به دو پسر هارون نبی(ع) سپرد. و مقرر شد پس از ایشان، کاهنان و احبار یهود (که‌ لزوماً بایست از سبط‌ لاوی‌ و نسل‌ هارون‌(ع) باشند) تورات را حفظ کنند و آن‌ را به‌ مردم‌ بیاموزند (تورات: تثنیه 31/ 9 تا 13 و 25 تا 27 ـ قرآن: بقره‌/ 248 - آل‌عمران/ 79 و 187- مائده‌/ 44 - اعراف‌/ 169). لیکن‌ بنا به نقل قرآن، همین علما به‌ تحریف‌ و تبدیل‌ تورات‌ به‌ نفع‌ منافع‌ عاجل‌ خود پرداختند (بقره‌/ 75 و 79 و 85- آل‌عمران‌/ 77 تا 79- نساء/ 46- مائده‌/ 13 و 41 و 44 اعراف/ 169). و چنین‌ شده است که‌ قرآن‌ می‌فرماید یهود بر سر کتاب خدا‌ اختلاف‌ کردند (بقره‌/ 176 ـ آل‌عمران‌/ 19) و نسل‌های‌ بعدی‌ یهود‌ از تورات‌ در شک‌ هستند (هود/ 110 فصلت/ 45 شوری/ 14). حضرت داوود(ع) نیز طولانی‌ترین مزمور خود را در وصف عدم حفظ شریعت در یهود سروده است (نگا. مزامیر، باب 119). و اصولاً به همین دلیل است که کتب و مقالات زیادی در این موضوع که تورات و انجیل حقیقی کدام است نوشته شده و هنوز بحث‌های مفصل در این خصوص ادامه دارد.

یکی از مهم‌ترین‌ مباحث در این‌ موضوع‌، شصت سال قبل بعد از یافت شدن طومارهای بحرالمیت پدید آمد که علی‌رغم اصالت دو هزار ساله آن طومارها، هنوز به چاپ نرسیده و در اختیار قرار نمی‌گیرند. بلکه تعداد اندکی از آنها را در موزه شهر قدس اسباب جلب توریست ساخته‌اند تا حاکی از قدمت این قوم باشد. همچنین وجود تورات‌ سامریان ــ یعنی یهودیان‌ ساکن‌ نابلس ــ‌ از قرن‌ 16 میلادی‌ به ‌این‌ سو، محل‌ مباحثه‌ و گفت‌وگوی‌ بسیار بوده‌ است‌. توراتی‌ که‌ با این‌ نسخه ‌عبرانی‌ مشهور، تفاوت‌هایی‌ دارد و چون‌ در معرض‌ قرار نمی‌گیرد چندان ‌خبری‌ نیز‌ از آن‌ به‌ ما نمی­رسد.[2]

خداوند فلسطین را به ابراهیم و نسل موحّد او عطا کرد


اعطای سه باره تورات به یهود

1. بعد از خروج از مصر و قبل از ورود به فلسطین، خداوند تورات را به موسی(ع) عطا فرمود تا راهنمای قوم یهود باشد.

2. بعد از بازگشت از اسارت بابلی، چون معبد سلیمان تخریب شده و یهود تورات اصیل را از دست داده بودند، خداوند به واسطه عُزَیر نبی، نسخه‌ای دیگر از تورات به این قوم عطا فرمود.

3. در سال 1947 قبل از آنکه دولت صهیونیست‌ها تشکیل شود و آنها در قانون اساسی خود مدعی اجرای احکام خداوند بر وفق تورات شوند، خداوند طومارهای بحر المیت را برای ایشان رونمایی کرد تا اگر چنین ادعایی دارند بتوانند به آن عمل کنند.

نکته آنکه اصالت طومارهای بحر المیت به اثبات رسیده و آنها از قدمت دو هزار ساله برخوردارند. طبق برخی مستندات این نسخه‌های تورات و کتب انبیاء، توسط حضرت یحیی(ع) و شاگردانش نوشته شده‌اند. این موضوع را آیات قرآن نیز تأیید می‌کنند، خوفی که حضرت زکریا(ع) که کاهن قوم بود از آینده داشت (مریم/ 5) و لهذا خداوند حضرت یحیی(ع) را عطا کرد و به آن فرزند چنین فرمود:

ای یحیی! کتاب (تورات) را به قوت بگیر! (مریم/ 12). یَا یَحْیىَ‏ خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ.


ادامه دارد...

*امیر اهوارکی



پانوشت‌ها:

[1]. و این امر البته به سبب پاکی و عظمت جدشان حضرت ابراهیم(ع) بود و کارهای بزرگی که او در پیشگاه خداوند به انجام رسانیده بود. لهذا خداوند بر هر دو نسل ابراهیم­(ع) رحمت فرستاد، وگرنه یهود آن لیاقت ذاتی را نداشت. چنانکه در چند مورد از جمله در ماجرای پرستش گوساله نزدیک بود که بسان قوم لوط بالکل نابود شوند (تثنیه 9/ 9 و 13 و 25 ـ سفر خروج 32/ 9 تا 14 ـ سفر اعداد 14/ 12 تا 20 ـ اشعیاء 1/ 9). حضرت موسی(ع)، وفق سفر تثنیه کنونی (که مرور تاریخ چهل ساله موسی(ع) با یهود است) مکرراً این حقیقت را متذکر شده و فرموده است: «از این جهت که (خداوند) پدران تو را دوست داشته و ذرّیت ایشان را بعد از ایشان برگزیده بود تو را با قوّت عظیم از مصر بیرون آورد. ـ تثنیه 4/ 37» (مشابهتاً نگا. تثنیه 7/ 9 ـ 10/ 15). در قرآن مجید نیز به برگزیدگی حضرت ابراهیم و آل­ابراهیم تأکید شده است: ﴿إِنَّ اللهَ ٱصْطَفَی‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى ٱلْعالَمِین‏. خداوند تعالى آدم و نوح و آل‌ابراهیم و آل­‌عمران را بر جهانیان برترى داد﴾ (آل‌عمران/ 33).

[2]. برای تفصیل در خصوص سامریان و تورات آنها نگا.

ـ مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت، 1928؛ طبع افست در تهران، نشر اساطیر، 1377؛ مدخل­‌های سامره و شکیم

ـ محمد شمس، «سامری­‌ها چه کسانی هستند؟»، اخبار ادیان، شماره 13، اردیبهشت و خرداد 1384

ـ بی­‌نام، «سامری­‌ها میراث­دار قدیمی­ترین نسخه تورات»، اخبار ادیان، شماره 16، آبان و آذر 1384

همچینی متن تورات سامری به زبان عربی از این سایت قابل دانلود است:

http:/ / www.4shared.com/ file/ 39359877/ a6a720cd/ _____.html?dirPwdVerified=87e0a05